وضعیت کرونا در ایران ابعاد ی باور نکردنی پیدا کرده است. و سکوت در این شرایط که میزان مرگ و میر ، شبیه به کشتاری بزرگ شده اما دلیل آن فساد و بی کفایتی
مسئولان است، دیگر جایز نیست. ولو اینکه ما در این موارد هرگز سکوت نکردیم، اما باز هم باید همان اندازه که غم و اندوه دیگران (امروز قربانیان تروریستهای ِ فاتح افعانستان) را میخوریم ، اندکی هم بر سرنوشت خود اشک بریزیم. آیا باید از قتل عام کرونایی شگفت زده شد؟ آیا باید از خود پرسید: در کشوری با جمعیت نسبتا اندک و با ثروتی عظیم، چگونه دولتهایی که ادعا میکنند دلسوز همه مردم از گهواره تا گور هستند و حتی دلنگران گناهان کوچکی که هر شخصی باید خودش پاسخگویش باشد، چگونه بیکفایتی
مسئولان هرگز انفجار فساد و ندانمکاری، ایدئولوژیک اندیشیدن به جای احترام گذاشتن به تخصص و در افتادن با زمین و زمان در یک رویکرد پرخاشجویانه را ندیدند؟ ندیدند که اهمیت مسائل سیاسی به ویژه خارجی، برایشان از جان مردم بیشتر شده تا امروز به چنین فاجعهای برسیم؟ آیا میتوانیم با گفتن اینکه «مردم خود مقصرند که پروتوکلها را رعایت نمیکنند» از
مسئولان سلب مسئولیت کنیم؟ آیا نمی توان از حکومتی که تازه زمام قوه مجریه را به دست گرفتهنمی توان انتظار داشت، برای یک بار هم شده، همه خطاها و اشتباهات را به حساب حکومتهای پیشین ننویسد و مردم را ابله فرض نکند؟ آیا در حکومتهای پیشین، جز شخصیتهایی بودند که نهادهای رسمی آنها را به طور کامل برای اداره امور تایید و از آنها پشتیبانی میکردند؟ آیا پول کافی برای خرید واکسن وجود نداشت؟ یا وجود داشت و صرف خرید داروهایی بی فایدهای شد تا جیب سودجویان طرفدار تحریم را پُر کند؟ آیا واکسنها به فرودگاه نرسیدند و بازگردانده نشدند؟ آیا دستور داده نشد هیچ واکسنی وارد نشود؟ آیا جان آدمیزاد در کشوری که چهل سال پیش برای برابری و آزادی و استقلال قیام کرد، امروز آنقدر بی ارزش نشده که هر آدمی با فروش چند اندامش و مّردن می تواند به اندازه دهها و بلکه صدها سال از عمرش درآمد داشته باشد؟ آیا کرونا نشان نداد فساد تا چه سطوحی از سقف تا کف جامعه ما را فراگرفته است؟ تا چه زمانی باید هر روز خبر مرگ این و آن هنرمند، نویسنده، استاد دانشگاه، بزرگ ِ یک خانوده، این پدر یا آن مادر، این عزیز و آن دوست، و حتی کودکان را بشنویم و ارقام، چنان جلوی چشمانمان قرار بگیرند که گویی از کیسههای سیمان، یا بارهای علوفه، صحبت میشود و نه از انسانهایی که هر کدام دهها و شاید صدها نفر را با مرگ خویش به عزا کشانده و زندگیهای زیادی فنا شدهاند؟ آیا روزی مقدستر از روز عاشورا، میتوان یافت تا
مسئولان را نسبت به مسئولیتشان در این دنیا و در جهان باقی - که دائم از آن سخن می گویند - در برابر وظایفشان قرار داد؟ آیا انتظار معجزهای داریم که شب بخوابیم و صبخ همه چیز بر وفق مراد باشد؟ آن هم وقتی فساد، دزدی، انفعال، بیاعتمادی، دروغ، و وقاحت ر ابه حداکثر ممکن رساندهایم؟ مردم، از پایین تا بالای جامعه، به دنبال امید کوچکی هستند تا بتوانند مثبت بیاندیشند و در این شرایط پیشنهاد مسئولانی که می خواهند سرنوشت فرهنگ و هنر کشور را در دست بگیرند، آن است که همان اندک امیدی که هنرمندان و فرهنگیان به باز شدن فضا داشتند را هم به بهانه « اشاعه سبک زندگی خارجی» از آنها بگیرند، کره شمالی کمونیستی بسازند و اینترنتها را ببندند و در مغازههای کتابفروشی را گِل بگیرند تا این کورسوی امید هم دود شود و به آسمان برود؟ راستی، وقتی اعلام می شود بالاترین مقامات کشور هم که در چهل سال گذشته همیشه در قدرت بودهاند، دارای صلاحیت به دست گرفتن قوه مجریه را ندارند، برای چه کسی آبرویی میماند؟ اگر آنها صلاحیت ندارند، پس چه انتظاری باید از میلیونها مردم دیگری داشت که با آبرو زندگی کردهاند؟
#کرونا، همه
#مسئولان باید
#پاسخگو باشند /
#ناصر_فکوهیلینک این مطلب در کانال ناصر فکوهی
https://t.me/c/1023690244/14891