✍️میرزا کوچک خان، انقلابی آرام و فروتن، شخصیتی نمادین و جاری در روایتهای سبز شمال، نمادی از پهنهای پربار و دورانی پرشکوه از تاریخ کشور ما؛ هم از این رو دیروز و امروز و فردا، نامش، یادهایی تلخ و شیرین را به ذهن میآورد و الگوهای تاریخ را میسازد. میرزایی که در کنار خود، صدها گرایش سیاسی و فرهنگی، وفاداری و دوستی، همچنان که دشمنی و خیانتها را نیز داشت؛ میرزایی که از همین رو، برغم تمام فراز و فرودها، در جایگاه پرارزشی برای فرهنگ عمومی ما باقی خواهد ماند.
✍️ تبریز بود و ستارخان؛ دو یار قدیمی، باقرخان و یپرم خان ارمنی. هرگز دغدغهاش را برای پایداری دربرابر بیگانگان روس، در سرکوب ِ کشورش و استبداد صغیر پادشاهی کنار نگذاشت. این لوطی و عیار ِمردمی که ماهها و ماهها در برابر محاصره تبریز مقاومت کرد، سرانجام همچون همه مشروطهطلبان، از شمال و شرق و غرب کشور توانست، شاه و استبداد صغیرش را از میدان به در کند. زندگیاش در سختی و بیماری به پایان رسید، اما یادگارش با سربلندی و آزادی در تاریخ ایران بر جای خواهد ماند.
✍️ تبریز بود و ستارخان؛ دو یار قدیمی، باقرخان و یپرم خان ارمنی. هرگز دغدغهاش را برای پایداری دربرابر بیگانگان روس، در سرکوب ِ کشورش و استبداد صغیر پادشاهی کنار نگذاشت. این لوطی و عیار ِمردمی که ماهها و ماهها در برابر محاصره تبریز مقاومت کرد، سرانجام همچون همه مشروطهطلبان، از همه سوی کشور توانست، شاه و استبداد صغیرش را از میدان به در کند. زندگیاش در سختی و بیماری به پایان رسید، اما یادگارش با سربلندی و آزادی در تاریخ ایران بر جای خواهد ماند.
✍️رسول بخش زنگشاهی موسقیدانی محلی، موهایی سیاه و بلند داشت با شیارهایی سفید که همه جا گسست پیری را نشان میدادند، با سازی زیبا در دست: قیچک؛ رسول بخش زنگشاهی، ساز ِ غریب را از پدرش آموخت و جهانی را با آن فتح کرد. افسوس که در پیری، قدرش را شناختند:، آن هنگام که دیگر دیر شده بود، وقتی کشورهای اروپایی یک به یک دعوتش میکردند تا به او جایزه دهند، بیماری بدنش را آکند و حتی بیمهای برای درمان خود نداشت: رسول با درد، اما شادمان، چشمهایش را بست.