در «پوست» ما با ژانری روبروییم «شرارت» و «زشتی» جنگ و سودجویی هولناک انسانها را در عریانترین شکل ممکن نشان میدهد . فیلم بر اساس رمانی از نویسنده مشهور ضدفاشیست
ایتالیایی مالاپارته (1898-1957) با همین عنوان ساخته شده (1949). داستان در اواخر جنگ جهانی دوم (1944) در ناپل میگذرد و در سکانس کوتاهی که میبینیم، پدری شادمان از ورود نیروهای آمریکای برای آزادی ایتالیا از فاشیسم، جلوی یک تانک آمریکایی می پرد اما تانک گویی بیاعتنا و به اشتباه از رویش می گذرد و لهاش میکند. کودک نجات مییابد و افسر آمریکایی مراتب تاسف خود را از حادثه به فرمانده
ایتالیایی (ماسترویانی) اعلام میکند که تنها میگوید: «این هم می گذرد،خیلی زود » . دوربین با نوعی وقاحت و بدون هیچ سانسوری با یک واقعگرایی خارقالعاده جسد له شده که از آن جز دستی که با شادی تکان میخورد، باقی نمانده را نشان میدهد. در سراسر فیلم، کاویانی همچون فیلمهای دیگرش همه چیزیهایی را که پیروزمندان دوست ندارند هرگز دانسته شود تا «مزه پیروزی» از میان نرود، را یکبهیک روایت میکند. این شیوه رودررویی مستقیم و برهنه با واقعیت، جای بحث و تحلیل زیادی دارد، اما بیشک نمیتواند خود واقعیت را زیر سئوال ببرد. اینکه نتیجه ورود نیروهای آمریکایی آزادی ایتالیا از فاشیسم است را باید با اینکه مادران
ایتالیایی کودکانشان را برای چند بسته سیگار و به دست آوردن پولی برای نمردن از گرسنگی میفروختند، باید با یکدیگر درک کرد و از تنویتگرایی در درک واقعیت پرهیز کرد. اما آیا نشان دادن واقعیت به گونهای که کاویانی در این فیلم و در فیلمهای دیگرش انجام میدهد، یا پازولینی در «سالو»، به خودی خود، نوعی ستایش خشونت نیست؟ این پرسشی است که بحث زیادی میطلبد. / ناصر فکوهی
«پوست»، لیلیانا کاویانی، محصول ایتالیا، 1981
لینک در کانال فیلمهای بزرگ تاریخ سینما / انسانشناسی و فرهنگ
https://t.me/iiaccinema/187