از «وفاق» تا مرز « نفاق»
حسن دادخواه (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
وفاق، مصدر دوم از باب مفاعله است. این باب، دلالت بر روابط دو سویه دارد. مانند مکاتبه، مناقصه، مواجهه و مصاحبه. بر این پایه، موافقت و وفاق، به یک معنا هستند که دلالت بر هماهنگی، همکاری، همافزایی و همگامی میان دو سو است.
برقراری وفاق میان نیروهای وابسته به دو گرایش عمده در سپهر سیاسی کشور، از شعارهای پایه ای دکتر مسعود پزشکیان در کارزار انتخاباتی و تاکنون بوده است. ایشان با بیان این پیشینه که دو گرایش سیاسی کشور، همواره در یک رقابت منفی بسر میبردهاند و این رقابت منفی، موجب خنثی شدن فعالیت هر دو سو شده است و از این رو، کشور دست کم در سی سال گذشته، گرفتار درگیری و رقابت منفی میان نیروهای سیاسی وابسته به دو جناح و طیف در کشور شده است!
دکتر پزشکیان بر این باور بوده و هست که با برقراری وفاق و فراهم کردن زمینههای همکاری و هماهنگی و هم افزایی میان این دو جناح سیاسی، میتواند به رقابت منفی پایان دهد و از نیروهای هر دو سو، به نفع پیاده کردن سیاستهای کلان مصوب و برنامههای بالادستی توسعه بهره بجوید و از توان هر دو طیف، در مسیر سازندگی کشور و رفع مشکلات مزمن جامعه ایران، استفاده نماید!
گرچه موضوع وفاق در دولت جدید و جامعه ایرانی، قابل قیاس و انطباق با روال های موجود در نظامات حکمرانی بر پایش تحزب، نیست ولی میتوان گفت که در سیستم های حکمرانی بر پایه نظام حزبی، چنانچه یک حزب نتواند اکثریت آرای نمایندگان در پارلمان را به دست بیاورد، با ائتلاف با احزاب همسو، مجموعا به اکثریت می رسند و به میزان رایی که با آن حزب تعلق گرفته است، شریک حزب پیروز در قدرت می گردد و البته مجری سیاست های حزب پیروز و در راستای سیاست های کلان داخلی و خارجی و کسب منافع ملی کشور با یکدیگر، همکاری میکنند.
در چنان کشورها و سیستم های حکمرانی به جهت رشد سواد سیاسی و علاقمندی به مصالح عمومی کشور و سرزمین و روحیه تحزب و وفاداری به نظامنامه های حزبی و حقوقی، این ائتلاف ها، معمولا با اندکی نرمش و انعطاف پذیری در هر دو سو، موفق خواهد بود و خللی در امور عادی و منفعت جویی ملی آنان ایجاد نمی کند ولی آیا در سپهر سیاسی ایران کنونی، این رفتارهای سیاسی در دولت وفاق، مشاهده خواهد شد؟ در شرایطی که نظام سیاسی در ایران بر پایه نظام حزبی نیست و افراد منسوب و وابسته به احزاب، لزوما دارای سواد و تجربه حزبی و سیاستورزی نیستند و هواداران هم فقط در فصول انتخابات به کارزارها می پیوندند، آیا نفوذ و ورود نیروهای و مدیرانی از جناح و طیف شکست خورده در انتخابات و پر رنگ شدن حضور آنان در رده های مهم مدیریتی، فرصتی برای به زمین زدن جناح پیروز و گفتمان دولت منتخب فراهم نمی کند؟ آیا جناح شکست خورده، مسئولیت عملکرد دولت را بر عهده می گیرد و فرداهایی که دولت نتوانست به همه وعده های خود عمل کند و یا بروز بحران ها دست و پای دولت جدید را بست، آیا این مدیران، در صف منتقدان دولت قرار خواهند گرفت یا مسئولیت مشارکت خویش را برعهده خواهند گرفت؟
واقعیت این است که بنا به تجربه جهان امروز، امر حکمرانی مبتنی بر مردم، جز با تحزب و نظام حزبی و وجود کارگزاران و سیاستورزان متخصص در امور حکمرانی و آشنا با سلسله مراتب رشد علمی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و حقوقی میسر نیست. در چنین نظاماتی، رعایت مصالح ملی و حرکت در چهارچوب برنامه های مصوب و برخاسته از خرد جمعی، اصل و پایه سیستم حکمرانی قرار دارد و احزاب بر اساس اکثریت رایی که از مردم جلب و کسب می کنند، در صدر قدرت قرار می گیرند و حزب شکست خورده، به بازسازی و تجدید نظر در برنامه ها ی خود و بازگشت دوباره به قدرت می اندیشد.
موضوع ایجاد وفاق در میان احزاب و نیروهای حزبی و جناح های موجود در جامعه ایرانی، نیازمند تامین پیشنیازهایی است که برآورده شدن آن، در گرو، گذر زمان و رشد و بالندگی فکری همه شهروندان و کارگزاران است.
آیا دولت پزشکیان، می تواند گفتمان وفاق را همراه با مسئولیت پذیری احزاب و جناح شکست خورده و احترام آنان به رای اکثریت مردم، ترویج کند؟
همراهی جناح شکست خورده با دولت پزشکیان و تسهیل در پیاده شدن ایده های ایشان، آزمون و معیار خوبی برای یافتن پاسخ به پرسش بالاست!
بدترین شکل وفاق، کج دهانی به نیروهایی است که در پیروزی دولت، کوشش ها و زحمات فراوانی با هدف پیاده شدن گفتمان اصلاح طلبی و خیر اندیشی برای مردم، بر خود روا داشتند ولی امروز شاهد به صدر نشاندن بلکه ارتقای پست و سمت برای هواداران جناح اقلیت هستند! در شرایطی که معاون فرهنگی اجتماعی وزارت عتف که نقش پایه ای در فضای بی رونق و یکسویه دانشگاه ها داشته است ارتقای مقام پیدا می کند و به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد ترفیع می یابد، سخن گفتن از وفاق، خنده آور می شود!!
https://t.center/anjomanemodaresin