سیاهههایی که در سیاهی میماند...
کبری روشنفکر (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
در سرزمین ایران و در سالهای پس از انقلاب با تشکیل دولت جمهوری و هر بار با آغاز داستان انتخابات، در هر دوره با شعار مشارکت حداکثری، تلاش میشد تا بر رونق انتخابات افزوده شود. در ادامه هم، اسامی افراد در لیستهایی جمع آوری میشد تا در جای مناسب وتحت شعار شایستهسالاری وعده تساوی حقوق اقلیت و اکثریت و ... کارساز شود، اما با تشکیل دولت و مجلس، کمتر شاهد فایدهمند نمودن چنین رویکردی به موضوع استفاده از تجارب نخبگی هستیم.
در این میان، زنان کمترین بهره را در ابراز تجربه کارآمدی داشتهاند و هر بار با این شعار که زنان نیمی از جامعهاند برای حضور در انتخابات کشانیده شده اما دیری نمیپاید که شعارها به فراموشی سپرده میشود و معمولا افرادی که برای خدمت به دولت فراخوان میشوند با ارتباطات و نه لزوما با شایستگی، راهی نشستن پشت میزهای آماده میشوند و در جمع مدیران چنان گم میشوند که خود را هم گم میکنند. در این بین اگر زنی هم باشد از خوشحالی چنان ذوق زده میشود که بقیه را فراموش میکند.
در پیامی که به یکی از مسئولان دانشگاهی فرستادم بر لزوم حضور ۵۰ درصدی زنان در حکمرانی که امروز به عنوان تحقق حقوق بشر تلقی میشود تاکید نموده درخواست سهمیه حداقلی برای حضور زنان داشتم اما ایشان فقط پیام را رویت کردند. این را گفتم که تا کار به بیانیه و کارزار نرسیده فکری برای موضوع بکنند و گویا هیچ گوش شنوایی نیست یا که هیچ تهدیدی کار ساز نیست.
به راستی سهم زنان هم اکنون بعد از یکصد روز از تشکیل دولت چهاردهم در تصمیم گیری چقدر است؟
چرا در یکی از دو وزارتی که از بیشترین درصد حضور زنان نخبه برخوردار است کار به صدور بیانیه میانجامد و در دیگری مشاهده میشود حرکت لاكپشتى تغییرات، شامل حال مدیریت زنان نشده است. و چرا در تعیین ریاست دانشگاه از بانوان خبری نیست؟ چرا تنها دانشگاه زنانه انتخابات برگزار نمیشود؟
در وزارت کشور هم همین پرسش تکرار میشود که چرا یک استاندار زن منصوب نمیشود؟
گویا از این ساز، صدایی در نمیآمد که:
من جرب المجرب حلت به الندامة...
https://t.center/anjomanemodaresin