انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم

Channel
Education
Social Networks
News and Media
Blogs
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم
@anjoman_adabiyat_uni_of_QomPromote
240
subscribers
273
photos
16
videos
63
links
💠انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم💠 instagram.com/anjoman_elmii_adabiat_qom
To first message
💠پیام اساتید گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم:

سلام بر دانشجویان گرامی.
یکی از مشکلات عمده آموزش که همه آن را حس می‌کنیم، گرانی کتاب‌های درسی است؛ به گونه ای که برخی از دانشجویان به‌ویژه دانشجویانی که از خانواده‌های کم برخوردار هستند، از عهده خرید آن‌ها برنمی آیند.
انجمن خیریه علوی دانشگاه _که بسیاری از استادان عضو و حامی مالی آن هستند_ پیشنهاد کرده است از دانشجویانی که به کتاب‌های ترم گذشته خود نیاز ندارند، به‌ویژه دانشجویان ترم آخر، بخواهیم که اگر پس از گذراندن ترم، نیازی به کتاب‌های تخصصی خود ندارند، آنها را به کتابخانه تحویل دهند تا دانشجویان دیگر به‌ویژه کسانی که قدرت خرید ندارند، بتوانند به صورت امانت از آنها استفاده کنند.
بنابراین از همه دانشجویان گرامی درخواست می‌کنیم که برادران، کتاب‌های اهدایی خود را به کتابخانه مرکزی و خواهران، کتاب‌های خود را به کتابخانه کوثر تحویل دهند.

با سپاس از لطف شما.
#ادبیات_ملل

غم غربت!
آن زخم کهنه ناسور
دیگر چه تفاوت می‌کند کجا باشم من؟
تنهای تنها، دور از وطن
یا سرگردان با زنبیلی در دست
گام‌زنان بر سنگفرش‌ها
به سوی خانه‌ای که دیگر از آن من نیست
همانگونه که بیمارستانی یا پادگانی.

چه تفاوت می‌کند شیری باشم من
در قفس
با غرشی خشمگین و نگاهی تهدیدآمیز
به چهره‌های هراسیده‌ی آن سوی میله‌ها
یا انسانی مطرود رانده شده
به درون خود
به دنیای تنهای درون خود
همچون خرسی قطبی، دور از برف و یخ.

دیگر چه تفاوت می‌کند کجا باشم من؟
اینجا در غربت همچون نغمه‌ای ناساز
بی‌ تلاشی برای همسازی یا آنجا در وطن خوار و ذلیل

و مرا نخواهد فریفت اندیشه زبان مادری و
ندای مهر آمیزش.
همزبانی را بی همدلی چه سود؟
و سرودن برای آنهایی که بلعندگان اباطیل روزنامه‌هایند؟ همۀ آنها به قرن بیستم تعلق دارند و من دور افتاده‌ام

تباه شده همچون کنده درختی
در مسیر خیابانی
با ردیف درختان تناور پرشاخ و برگ
همه چیز و همه کس برای من یکسره بی‌ اهمیت است
و این چه بسا غایت دلمردگی باشد
نشانه‌ها و نماد هایی که روزگاری بومی بودند
اما تاریخ همه وقایع، پاک شده است:
روح دیگر موطنش را باز نمی‌شناسد.
زیرا وطن محروم کرده است مرا
از آغوش مادرانه و مهر سراسرش
چنانکه سرتاسر روح مرا اگر بکارید
کمترین نشانی از زاد و بوم من در آن نیابید.
خانه‌ها بیگانه، کلیساها ویرانه
همه چیز یکسره برای من بی اهمیت است
تنها ای کاش کنار جاده بوته کمیابی می‌رویید
بوته سماق کوهی...

- مارینا تسوتایوا، غم غربت
@anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
بیست و هشتم اردیبهشت‌ماه؛ روز بزرگداشت خیام نیشابوری

نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است

@anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
همراهان عزیز انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی سلام.💐
با توجه به بیت زیر می‌توانید #مشاعره کنید.

شرایط مشاعره:
▫️ بیت بعدی با آخرین حرف بیت قبلی آغاز شود.
▫️ به هر بیت یک بیت دیگر ریپلای شود.
▫️ مشاعره نهایتاً تا ۲۴ ساعت آینده (ساعت ۱۸ شنبه) ادامه خواهد داشت.


ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی

جلسه هفتم؛ جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

@anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
مقالک سفر شناخت حکیم.pdf
1.4 MB
🦋در پی بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، مقالک شناخت حکیم منتشر می‌شود.

▫️عنوان: سفر شناخت حکیم
▫️موضوع: معرفی اجمالی فردوسی
▫️کاری از سرکار خانم #فاطمه_گلقندشتی

🦋هر چند که یک روز گفتن از او کم است اما خدایش بیامرزد که فرهنگ، تاریخ‌، ادبیات و هنر‌مان را جاودان کرد.

_یادگاری از بزرگداشت حکیم فردوسی ۱۴۰۲_
روزنگار
بیست و پنجم اردیبهشت‌ماه؛ بزرگداشت حکیم ابولقاسم فردوسی و پاسداشت زبان و ادبیات فارسی گرامی باد.

@anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
#ادبیات_ملل

آیا چیزی در مخیله آدمی می‌گنجد که قلم بتواند بنگارد، اما جان صادق من آن را برای تو ترسیم نکرده باشد؟
چه حرف تازه‌ای برای گفتن مانده است یا چه چیزی برای نوشتن که بتواند عشق مرا یا سجایای ارزشمند تو را بازگو کند؟
هرروز باید ذکری واحد را مکرر بخوانم
و آنچه را قدیمی است، قدیمی ندانم: «که تو از آن منی، و من از آن تو...»
درست مانند نخستین باری که نام زیبای تو را تلاوت کردم.
این گونه است که عشق جاودانی، همواره معشوق را جوان می بیند.
و نه توجهی به گرد و غبار و جراحات پیری دارد و نه اهمیتی به چین و شکن های ناگزیر سالخوردگی می‌دهد، بلکه همواره عشق قدیم را موضوع صحیفه شعر خود می‌گرداند.
و نخستین احساس عشق را در جایی می یابد که خود در آنجا به دنیا آمده است، همان جا که شاید اینک دست زمان و صورت ظاهرش، مرده نشانش بدهند.

- شکسپیر، غزلواره‌ها
@anjoman_adabiyat_uni_of_qom
  "عاشقِ مسکین "


ای آنکه نیافت ماه شب گرد ترا
از ماه تو تحفه‌ها است شبگرد ترا

هر چند که سرخ روست اطراف شفق
شهمات همی شوند رخ زرد ترا

خداوندگار عرفان:«مولانا🕊️»

شرح ابیات:

خطاب به مطلوب خود می فرماید: ای مطلوبم که ماه آسمان گرد ترا هم در نیافته است، از رخ همچون ماه تو شبگرد و عاشق و محب ترا تحفه هاست و هر چند اطراف شفق از تابش خورشید آسمان سرخ و درخشان است ولی در مقابل عاشق مسکین رخ زرد تو، شهمات است و رنگ می بازد. می خواهد بفرماید: که عاشقان و طالبان مطلوب و معشوق عالم چون با احدیت وحدت می یابند بر ماه و آفتاب آسمان به عشوه می‌نگرند و آنان را به چیزی نمی گیرند بلکه به ایشان نور می دهند.

#ادبیات_عرفانی
#مولانا

@anjoman_adabiyat_uni_of_qom
روزنگار
هشت اردیبهشت‌ماه؛ زادروز سیمین دانشور

آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک یک واقعه‌ی خوش چه زود می‌تواند از نو دست و دلش را به زندگی بخواند، اما وقتی همه‌اش تو دهنی و نومیدی است، آدم احساس می‌کند مثل تفاله شده، لاشه‌ای، مرداری است که در لجن افتاده.

@anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
همراهان عزیز انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی سلام.💐
با توجه به بیت زیر می‌توانید #مشاعره کنید.

شرایط مشاعره:
▫️ بیت بعدی با آخرین حرف بیت قبلی آغاز شود.
▫️ به هر بیت یک بیت دیگر ریپلای شود.
▫️ مشاعره نهایتاً تا ۲۴ ساعت آینده (ساعت ۱۹ شنبه) ادامه خواهد داشت.


گر بدانی شوق دیدارت چه با دل می‌کند
اشک دیده راه معشوق مرا گُل می‌کند



جلسه ششم؛ جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

@anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
یک دانشجوی فقیر، یک دانشجوی تنها در تهرانِ سال ۱۳۹۴، شبیه است به همۀ دانشجویان لاغر و کزکردۀ سرمازدۀ علوم‌انسانی. تاریخ پر است از دانشجویانی که ادبیات و تاریخ و سیاست خوانده‌اند و مجبورند برای پول درآوردن کار گِل بکنند و رؤیا پروار کنند تا مگر روزی همین لحظاتشان بشود سرمشق دیگرانی که سرِ کلاس‌هایشان خواهند نشست و محوشان خواهند شد. «به صیغۀ مستقبل نزدیک...» این چند کلمۀ آخری را محسن بلندتر گفت و چسبید داخلِ واگنِ قطاری که باید می‌بردش تا چهارراه ولیعصر و از آن‌جا هم سرازیر می‌شد سوی بهشت زهرا.

📕خون‌خورده
#مهدی_یزدانی‌خرم
#ادبیات_داستانی

@anjoman_adabiyat_uni_of_qom
همچو نی می‌نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل

من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل


همچو موجم یک نفس آرام نیست
بس که طوفان‌زا بود دریای دل

دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل

ما ز رسوایی بلندآوازه‌ایم
نامور شد هرکه شد رسوای دل

خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل

گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل

در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواری‌های دل

#رهی_معیری

🆔 @anjoman_adabiyat_uni_of_qom
روزنگار
پنجم اردیبهشت‌ماه، درگذشت محمدعلی اسلامی ندوشن

آنچه ملتی را آبدیده و پخته و شایستۀ احترام می‌کند، تنها فیروزی‌ها و گردن‌افرازی‌های او نیست، مصیبت‌ها و نامرادی‌های او نیز هست. از حاصل دوران‌های خوش و ناخوش زندگی است که ملتی شکیبایی و فرزانگی می‌آموزد. قوم ایرانی در سراسر تاریخ خود از اندیشیدن و چاره جستن باز نایستاده. دلیل زنده بودن ملتی نیز همین است. آن همه مردان غیرت‌مند، آن‌ همه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف، آن همه سرهای ناآرام، پروردۀ این آب و خاک‌اند و به تولّای نام اینان است که ما به ایرانی بودن افتخار می‌کنیم.


https://t.center/anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
روزنگار
دوم اردیبهشت‌ماه؛ زادروز قيصر امین‌پور

گاهی گمان نمی‌کنی ولی خوب می‌شود
گاهی نمی‌شود، که نمی‌شود، که نمی‌شود...

https://t.center/anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
محتَسب آن مرد را می‌زد بِزُور
مَست گفت ای محتسب کم کن تو شُور

زانکه  گر نانِ حَرام این جایگاه
مستی آوردی و افکندی ز راه،

بودیی تو مست‌تر از من بَسی
لیک آن مستی نمی‌بیند کسی

در جفای من مَرو زین بیش نیز
داد بِستان اندکی از خویش نیز

#عطار_نیشابوری
#منطق_الطیر
#ادبیات_عرفانی

🖌به تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی

📚سخن، ۱۳۸۵، ص ۳۷۱

https://t.center/anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
روزنگار
یکم اردیبهشت‌ماه؛ روز بزرگداشت سعدی شیرازی

از هر چه می‌رود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح‌پرور است
هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
شاهد که در میان نبود شمع گو بمیر
چون هست اگر چراغ نباشد منور است
ابنای روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زنده‌دلان کوی دلبر است
جان می‌روم که در قدم اندازمش ز شوق
درمانده‌ام هنوز که نزلی محقر است
کاش آن به خشم رفتهٔ ما آشتی‌کنان
بازآمدی که دیدهٔ مشتاق بر در است
جانا دلم چو عود بر آتش بسوختی
وین دم که می‌زنم ز غمت دود مجمر است


https://t.center/anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
More