🔹فردا پس از یک هفته بی خبری مطلق از ندا با تنی لرزان و دلی امیدوارم میرم برای ملاقات. امیدوارم دست خالی برنگردم و بتوانم فرزندم را ببینم و از سلامت حالش باخبر بشم.... عجیب است که روز به روز باید از خواسته های برحق خود بیشتر بیاییم و از آزادی بی قد و شرط به اینجا که دلمان خوش باشد به این که بتواننیم چند دقیقه فرزندانمان را در بند شما ببینم و فقط مطمئن شویم که هنوز نفس می کشد.. با چه توانی می توان این همه ظالم بود و با جه توانی می توان این همه ظلم را پذیرفت؟! این اثر را یکی از رفیقان به یاد ندا کشیده