مایکل هاناگان/ لیز گراند/ ناصر مهاجر/ بهروز معظمی ترجمهی: حسن مرتضوی
16 مارس فوریه 2019
🔸 متن زیر گفتوگویی است که بیست و چهار سال پیش بین اریک هابسبام، مورخ شهیر انگلیسی، و دانشجویانش در مدرسهی جدید برای تحقیق اجتماعی انجام شد و اینک در دو بخش به زبان فارسی منتشر میشود. بخش اول این متن ــ «مقدمه بر گفتوگویی با اریک هابسبام در سال ۱۹۹۵» ــ نوعی شرح حال اجمالی زندگی و نظرات هابسبام از زبان دو تن از شرکتکنندگان در این گفتوگو است. هر چند ابعاد پروژههای فکری هابسبام در یک دورهی طولانی زندگی، گستردهتر از آن است که بتوان در مقدمهای هشتصفحهای توضیح داد، اما مقدمهي یادشده شرح خوبی است از تکوین فکری هابسبام در قرنی که زندگیاش «بهشدت با رخدادهای مهم در تحول نظام سرمایهداری … گره خورده بود». بعد از این مقدمه، خودِ گفتوگوی اصلی آغاز میشود. پرسشهای جذاب و مناسبی که بیانگر چکیدهی وضعیت معاصر ماست، مانند زوال تدریجی اندیشههای روشنگری، جهان پس از فروپاشی اردوگاه شوروی، فراز و فرود انقلابها، ابعاد گوناگون توسعه در کشورهای گوناگون و رابطهی دمکراسی، آزادی و انقلاب مطرح میشوند و هابسبام صمیمانه و با همدلی به شرح نظراتِ خود درباره مسائل یادشده میپردازد. جدالهای فکری همیشه جذابند به ویژه جدالهایی فکری که به میراث قرنی میپردازند که هم به ما دور است هم سخت نزدیک. گفتوگوی زیر یکی از نمونههای جدال/همفکری دیدگاههاست.
▫️ هستیشناسی بدن زن: نقطهی آغاز خشونت یا پایان آن؟
✊🏼 به مناسبت روز جهانی زن
نوشتهی: صوفیا افرا
8 مارس 2019
🔸 بحث دربارهی مسئلهی زنان و خشونت علیه آنان یکی از دغدغههای آشنای فمینیستی و فلسفی معاصر است و به یکی از محورهای اصلی مبارزهی فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در دوران کنونی ما بدل شده است. این بحث با ارجاع به واقعیت اجتماعی و تاریخی لایهها و طبقات، نظریههای مختلف در باب قدرت، کنترل و سرکوب را به چالش میگیرد و در تلاش خود برای تبارشناسیِ خشونت، به ساحتهای مختلفی نگریسته است. اما بهرغم وجود مباحث تئوریک غنی در این حوزه، به نظر میرسد که آنها در مواجهه با دلالتهای عینی، هنوز ضعفهای مشخص و عمدهای دارند که معلول نبودِ پژوهشهای تاریخیِ انضمامی در خصوص زندگی زیستهی زن شرقی و بهخصوص ایرانی است. هرچند اشاره به نبودِ پژوهشهای عینی و رمزگشایی از تجربههای زیستی زن ایرانی، بهمعنای انکار تلاشها و نظریات مطرحشده برای یافتنِ سرچشمههای استثمار و خشونت علیه زنان نیست، اما در نبودِ یافتههای انضمامی معین تاریخی، ستم یادشده صرفاً به امری عام و کلی تقلیل یافته است، بهگونهای که دیگر توان واکاوی موشکافانه نخواهد داشت، چراکه خشونت و ستم نیز مانند هر هستی اجتماعی به دلالتهای مکانی و زمانی خویش وابسته است.
🔸 بیشک، تاکنون تاریخ رسمی نه تنها از توصیف و تببینِ هدفمند و دقیق تجربههای زیستهی زن ایرانی عقب مانده، بلکه از ارائهی دلایل نظری برای تکوین استثمار زنان بر اساس شرایط تاریخی معینشان نیز ناتوان بوده، و از اینرو، ضرورت نوعی تبارشناسی برای فهم سلسلهمراتب جنسیتی، دلایل و ریشههای شکلگیری آن بر اساس موقعیت اجتماعی و سیاسی زنان در جامعهی ایران احساس میشود.
🔸 مهمترین هدف این نوشته کشف سازوکارهای پنهان این ستم و نورتاباندن بر حلقههای نامریی زنجیرهایی است که با رویکرد حقوقی لیبرالی، سعی در تقلیل حجاب اجباری به امری فرمالیستی دارند تا با غفلت ماهوی از تن زنانه و کارکردهای سیاسی و اقتصادیاش، علتها را در سایهی معلولها جا دهند. علاوه براین، نسبت جایگاه فعالان چپ با مطالبات کنونی زنان در باب حقوق برابر، آزادیهای اجتماعی، بیاعتنایی و غفلت نسبت به حجاب اجباری و در یک جمله، جایگاه فعلی چپ در پیشبرد جنبش زنان، پرسشی است که تا آخر بر جای میماند.