تراژدی حامد اسماعیلیون این اظهار نظر شازده پهلوی دلالتهای بسیاری دارد و حتی میتواند برای کسانی که تاکنون با «نیتی خوب» و عملگرایانه، به رویکرد وحدت («همه با هم») دعوت میکردند، مسایل زیادی را روشن سازد. چون اظهارات شازده دیگر جایی برای رویهی «انشالله گربه است» باقی نمیگذارد. [همهچیز در شتابی گریزناپذیر بهسمت شفافیت پیش میرود؛ دستکم تفاوت راهها و چشماندازها هرچهبیشتر عیان میشود.]
ازجملهی این موارد، رویکرد صریح شازده برای تدارک چتر حفاظت برای سرکوبگران و جنایتکاران جمهوری اسلامی در تحولات سیاسی آتیست که نشان میدهد تاکیدات مکرر پیشین وی مبنی بر اینکه «نیروهای سپاه و بسیج هم فرزندان ایران هستند»، صرفا از جنس تعارفات سیاسی بیپشتوانه نبوده است. بلکه به تلافی حمایتهای آشکار و پنهان جمهوری اسلامی از فرآیند عروج سیاسی سلطنتخواهی (در برابر بخشهای مترقی اپوزیسیون*)، شازده هم وظایفی برعهده دارد که همانا مشارکت فعال در تضمین جایگاه ویژه و مرجح حاکمان و جنایتکاران کنونی در نظام سیاسی آتیست. بیگمان، گام نخست برای تدارک و تضمین چنین جایگاهی، مصونسازی حاکمان/قاتلان در برابر عدالت و دادخواهیست؛ همانند تجربیات مشابهی که در بسباری از گذارهای سیاسی صوری از نظامهای دیکتاتوری رخ داد (از اسپانیا، شیلی تا آرژانتین، آفریقای جنوبی و غیره).
اما پرسش مهمی که در اینجا پیش میآید ناظر بر موضع سیاسی
حامد اسماعیلیون است. چون بهاعتبار کارنامهی سیاسی و گفتههای خود
اسماعیلیون، تمام پروژهی سیاسی او مرهون و معطوف به وفاداری به جنبش دادخواهیست. پس، اکنون
اسماعیلیون قاعدتا باید در برابر این دو راهی قرار گرفته باشد که تا کجا حاضر است جادهصافکن و سوخترسان ماشین ارتجاعیای باشد که ضدیت بنیادیاش با اصلیترین دغدغهی
اسماعیلیون (دادخواهی) اینک بیش از همیشه آشکار شده است. [اینک حتی سکوت او نیز انتخاب یکی از این دو راه است].
اسماعیلیون علیالاصول قادر نخواهد بود به همراهی با این مسیر منحط ادامه دهد، مگر اینکه هرچهبیشتر بنیان هویت سیاسی و سرمایهی اجتماعی خود را تخریب کند (ازجمله اینکه تعاریف خویش از جنبش دادخواهی را تا حد نیازهای مرتجعان فروبکاهد).
اسماعیلون پس از چرخش سیاسی بهسمت ائتلاف با جبههی راست ناسیونالیست و سلطنتطلب، وارد پروسهای شده است که خواهناخواه از زندگی خودش داستانی «ماندگار» خلق خواهد کرد: او شخص اول داستانیست که تاریخ از چندی پیش در کار نوشتن آن است. بهنظر میرسد که بهزودی در کتابهای تاریخ از «
تراژدی اسماعیلیون» بهسان تالی
تراژدی رابرت اوپنهایمر یاد خواهد شد. پرسش این است که آیا او فاعلیت انسانیاش را باز پس خواهد گرفت؟
* پینوشت:
شیوهی عروج سیاسی سازمان حماس از دل مبارزات خلق فلسطین نمونهی تاریخی مهمیست که نشان میدهد چگونه یک دولت سرکوبگر میکوشد - با کمک سایر قدرتهای جهانی و منطقهای - زمینهی عروج نوع اپوزیسیون مورد علاقهی خود را فراهم سازد. در این مورد مشخص، دولت اسرائیل با کمک سایر قدرتهای امپریالستی و قدرتهای ارتجاعی منطقه قادر شد بنیادگرایی اسلامی حماس را در برابر نیروهای سکولار چپ یا متمایل به چپ به قدرت برساند، تا پتانسیلهای رهاییبخش مقاومت فلسطین و حمایتهای بینالمللی از آن را مهار کند.
-----------------------------------
#دادخواهی_رهاییبخش#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم#ژن_ژیان_ئازادی#انقلاب_ادامه_دارد#جنبش_دادخواهی#تراژدی_حامد_اسماعیلیون--------------------------
@kdialectic