✍#مقدمه
جهان امروز شاهد تحولات و دگرگونيهاي مختلفي بوده است. هر روز تغييرات زيادي در سطح جهان توسط رسانهها مخابره ميشود، و اين تغييرات لزوم چابك بودن سازمانها را هرچه بيشتر نويد ميدهد. چرا كه سازمانهاي چابك توانايي مقابله با تغييرات را دارند. در اين ميان همه چيز معطوف به ساختار و شالوده سازمان است. سازمانها هم هر يك تعريف ويژهاي از خود ارائه ميدهند. مجموعه فعاليتهايي كه سازمانها انجام ميدهند، اساس وجودي يا مأموريت سازمانها نام دارد. بنابراين حداقل تلاش سازمانها، كه همان انجام فعاليتهاي روزمرهی آنها است، ضامن بقاي سازمان در دنياي پر تلاطم امروزي است.
اما سازمانها پا را فراتر نهاده و به دنبال كسب منافع بيشتري هستند، تدوين آرمانهاي سازماني و به اشتراكگذاري آن با كاركنان، متبلور چنين مدعايي است. براي رسيدن به چشم اندازهاي سازماني بايد نگاه سنتي ادارهی سازمان را عوض كرد و عينك نوين گرايي را به چشم زد. ديگر تقسيم كارهاي تيلوري جوابگوي مشتريان امروزي نيست. بنابراين فعاليتها را بايد با ترتيبي كنار هم چيد كه رضايت مشتري به هر طريقي حاصل گردد. چرا كه عدم رضايت مشتري يعني نابودي سازمان.
هدف غايي مديريت فرآیندها، آنچنان كه در فصول اين كتاب مورد بررسي قرار گرفته است، يكپارچهسازي فرآیندهاي سازمان است تا سازمان به اهداف خويش دست يابد. تمامي روشها و مدلهاي نوين مديريتي كه در هر يك از حوزههاي مديريت شكل گرفتهاند، بر پايهی فرآیندها ميباشند:
مديريت استراتژيك؛ كارت امتيازي متوازن:بعد رشد و يادگيري، بعدفرآیندها، بعد مشتري و بعد مالي
مدلهاي تعالي سازماني؛ مدل تعالی بنیاد کیفیت اروپا: معيار رهبري، معيار كاركنان، معيار استراتژي، معيار شراكتها و منابع، معيار فرآیندها، معيار نتايج كاركنان، معيار نتايج مشتري، معيار نتايج جامعه، معيار نتايج كليدي عملكرد
روشهاي بهبود نظير؛ شش سيگما:شناسايي فرآیند، اندازهگيري سطح سيگماي فرآیند، آناليز، بهبود و كنترل
استانداردهاي بينالمللي مديريت كيفيت (ISO 9001:2000 , 2005):شناسايي فرآیندهاي سازمان و استفاده از رويكرد فرآیندي يا فرآیند گرايي
همانطور كه اشاره شد، هر يك از روشها و مدلهاي مديريتي از زواياي مختلف شالودهی سازمان را نگريسته و بر پايهی فرآیندها، منطقي را ارائه نمودهاند. منطقي كه شامل تدوين استراتژي، تعالي سازمان، بهبود و ... ميباشد. ميتوان گفت كه خلق ديگر ابزارهاي مديريتي و يا پيادهسازي اين ابزارها يا مدلها، در گرو تعريف مناسب فرآیند و يا مديريت فرآیند است.
بر اين اساس مديريت فرآیندها را ميتوان به موارد زير دستهبندي نمود و آن را تعريف كرد:
1- شناسايي فرآیندها (Identifying)
2- ترسيم فرآیندها (Mapping)
3- اندازهگيري فرآیندها (Measuring)
4- تحليل فرآیندها (Analyzing)
5- بهبود فرآیندها (Improving)
شناسايي فرآیندها، به معناي مشخص كردن فعاليتهاي عمدهاي است كه در فرآیند وجود دارند. اساس شناسايي فرآیندها بر پايهی مأموريت سازمان است. فصلهاي اول، دوم و سوم اين كتاب به اين موضوع پرداخته است. همچنين جهت مدلسازي فرآیندهاي سازمان پيوست الف، و براي تعيين فعاليتهاي موجود در فرآیند، پيوست ب ارائه شده است.
ترسيم فرآیندها، نمايش گرافيكي فرآیند است تا ارتباط، توالي و تعامل بين فعاليتهاي فرآیند نمايان گردد. فصلهاي چهارم و پنجم كتاب با استفاده از نرمافزار مايكرو سافت ويزيوو ايجاد يك نظام استاندارد ترسيمي، به اين موضوع اشاره دارد.
اندازهگيري يا كنترل فرآیند بر اساس معيارهایي است كه سازمان آن را مشخص مينمايد كه در قالب مواردي چون؛ تعيين شاخص، تعيين حدود كنترل (روشهاي كنترل كيفيت آماري) و ... ميباشد. به دليل وجود منابع بسيار در اين زمينه (چه در كتب فارسي و چه در كتب لاتين) در اين كتاب به اين موضوع نپرداختهايم.
در تحليل فرآیندها به دنبال بررسي نقاط ضعف و قدرت فرآیند هستيم. در تحليل فرآیند، مشكلات احتمالي آن مورد بررسي قرار ميگيرد و راه حلهاي مد نظر اعضاي تيم پس از تبادل نظر اعمال ميشود. به دليل اهميت اين موضوع، سه فصل از كتاب (فصلهاي ششم، هفتم و هشتم) به تحليل فرآیندها بر اساس نرمافزار پروسس مپس اختصاص يافته است.