الان دیگه فکر میکردم که این افسرها و مأمورها واقعاً مراقب ما بودند و اینکه ما تحت بازداشت خانگی نبودیم؛ اما چطور میتونستیم مطمئن باشیم؟ با توجه به احساس دلشورهای که از حضور آنها داشتم تمام تلاشم رو میکردم فکر بدی به ذهن و قلبم راه ندهم. در تمام سیزده سالی که در کابینه کار میکردم محافظها بیست و چهار ساعته همراه من بودند و به حضور آنها عادت داشتم و مدام به خودم میگفتم این آقایان با افسرهای پلیس بریتانیا که محافظان من بودند فرقی ندارند. از طرف دیگر، من به اندازه کافی در مورد ایران اطلاعات داشتم و ایران و اُرگانهای دولتی آن را آنقدری میشناختم و همینطور در مورد نگرانی که به جان بقیه همراهانم افتاده و بهوضوح در چهرهشان قابل دیدن بود بهشدت احساس مسئولیت میکردم. این من بودم که این سفر فوری را برنامهریزی کرده بودم.
#کار_کار_انگلیسیهاست #جک_استراو ترجمه
#شیما_آبیاری #نشر_آناپنا #سیوسومین_نمایشگاه_بینالمللی_کتاب_تهران @anapanapub