👁تحلیل روانشناسی فصل اول سریال #بازی_مرکب
🔺جی یونگ همان شخصیت مظلوم و فداکاری است که در قسمت 6 سریال اسکویید گیم، برای نجات سبیوک عمدا در بازی باخت و حذف شد. اما دلیل این کار او چیست؟ در آن اوضاع که حتی شوهر به همسرش رحم نمیکند و همه برای بقا در تلاش هستند، چه محرکی این شخصیت را به سمت چنین فداکاری بزرگی تحریک میکند؟ جواب این سوال، با بررسی بیشتر شخصیت جی یونگ و استناد به نظریه فروید پیدا میشود.
🔺شخصیت جی یونگ، در فاصله چند دقیقهای که فرصت صحبت با سبیوک را داشت، چیزهای زیادی را از زندگی خودش برای سبیوک تعریف کرد؛ اینکه چه زندگی تلخی داشته و چگونه پدر و مادر خود را از دست داده است. این صحبت تا جایی ادامه پیدا میکند که جی یونگ از سبیوک در مورد هدفش بیرون از بازی و با پولهای جایزه میپرسد، او موقع پرسیدن این سوال خودش هم به جواب خودش فکر میکند، اما به نتیجهای نمیرسد.
🔺او در یک لحظه به این جواب رسید که دلیلی برای بقا ندارد و بقا بدون دلیل ارزشی نخواهد داشت. او در همان لحظات مرگبار، که بازیکنها لحظه به لحظه حذف میشدند به رنج واقعی بحران معنا پی برد.
🔺درونمایهای که در مورد این شخصیت وجود دارد، میخواهد مفهوم بحران معنا را برای ما تداعی کند؛ و اینکه بقا باید پشتش معنا باشد، در غیر این صورت بقایی وجود نخواهد داشت. حتی اگر زنده هم باشیم، بدون معنا به آرمان بقا نمیرسیم.
در این وضعیت شخصیت جی یونگ از یک ایگو (واقع گرایی) به سوپر ایگو (آرمان گرایی) میرسد. او اکنون و در این لحظه ارزش واقعی را پیدا کرد؛ اینکه خودش را فدای کس دیگری بکند که دلیلی برای بقا دارد. در نتیجه سراغ بُعد آرمانی و قهرمانی خود رفت، اما چرا؟ چرا از بین این همه شخصیت، او راه فداکاری را پیش گرفت، و هم زمان شخصیت دیگری در حال شیره مالیدن سر رغیبش بود تا به بقا برسد؟ چون بحران معنا حتی در لحظات قبل از مرگ هم میتواند ترسناک باشد و او سریعترین راه را برای معنا یابی که همان فداکاری باشد انتخاب کرد.
این همان عمق شخصیتها و نحوه استفاده آنها از اید (لذت طلب) ، ایگو (واقعگرا) و سوپر ایگو (آرمانگرا) است.
اینکه شخصیت از بخش سوپر ایگو یا اید خود استفاده میکند به گذشته او و اتفاقهایی گذرانده بر میگردد.
📽کانال نقد سینمای روانشناسی
@Analiyis_cinema_psy
💽💽💽💽💽💽💽💽💽