رنگ بنفش بر می گردد به صدای تو به این بوته های میخک که بر رگهای گردنت روییده اند و تمام پرندگان اهالی سلام را از دور و نزدیک به سوی تو می کشاند انگار از جهان فقط شاخه ای باقی مانده باشد که در حنجره ی توست.
در حوالی بودنت از احساسم گل زنبق بنفشی روییده که چشم انتظار باران دوست داشتن توست ... ببین واژه های این شعر هم چه بی پروا به عشق سلام می کنند و از دور برایش ، کِل می کشند...