amrmarket.ir

Channel
Logo of the Telegram channel amrmarket.ir
@amrmarketPromote
8
subscribers
فروشگاه اینترنتی امرمارکت 🌹خرید آسان و مطمئن🌹 #درخونه_بمانیم #تخفیف_بگیرید #تحویل_درب_منزل #فروش_آنلاین #فروش_اینترنتی #فروش_تلفنی 09336018185 09211350015 09111769407 #آزادشهر(گلستان) و حومه
🔷خانم حلیمه میرعرب رضی داوطلب دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه رامیان و آزادشهر

🇮🇷کد انتخاباتی ۲۱۲

پیشقراول انتخابات تاکنون خانم دکتر حلیمه میرعرب


www.instagram.com/dr.h.mirarab
سرمایه گذاری مطمئن دلاری در *صبا فاندز

سرمایه گذاری با ما را شروع کنید👇🏻

🌐 ****Sabafunds.net****

Admi**@sabafunds_adminin****

Channel : ****@sabafunds*
آیا زبان عشق فرزندتان را می شناسید؟
آیا میدانید راه تربیت فرزندان نیک، مهارت عشق ورزی والدین است
و وقتی بچه ها از والدین فاصله میگیرن یعنی والدین زبان عشق ورزی را بلد نیستند.
#تربیت_فرزند
#زبان_عشق
#نوجوان
#جوان
#کودک
#کاظم_میرعرب
#مشاور
#مشاوره_آنلاین
#عشق
#عشقم
#عشق_ورزی
#مهارت_عشق_ورزی
#اکسپلور
https://www.instagram.com/tv/CgxLVpaD57v/?igshid=MDJmNzVkMjY=
بنظر شما در رابطه زوجین بهتره از کدام کلمه استفاده کتید عشق یا دوستی؟
کدام کلمه را همسرتون بهتون بگه حس بهتری بهتون میده
بگه
دوستمه
یا بگه
عشقمه؟!

#دوست
#عشق
#عشق_ورزی
#مهارت_عشق_ورزی
#کاظم_میرعرب
#روانشناس
#مشاوره_آنلاین
@halime_mirarab
@physiotherapist.m
@aamlaksarmayeh
https://www.instagram.com/tv/CgwX7-GtBXG/?igshid=MDJmNzVkMjY=
عقاب باش نه مرغ!

در روزگاری بر فراز یک کوه بلند لانه عقابی وجود داشت. در این لانه  چندین تخم عقاب وجود داشتند که قرار بود تا مدت زمان کوتاه دیگری جوجه های عقاب از آنها سر بیرون بیاورند. از بد حادثه یک روز زلزله ای در کوه اتفاق افتاد و یکی از این تخم ها از بالای کوه به سمت پایین پرتاب شد.

در پایین کوه یک مرغداری وجود داشت که تعداد زیادی مرغ و خروس در آن زندگی می‌کردند. وقتی که تخم عقاب وارد فضای مرغداری شد، ابتدا همه با تعجب به آن نگاه می کردند اما در نهایت یکی از مرغ ها قبول کرد که روی این تخم بنشیند تا زمانی که جوجه ای از آن بیرون بیاید. روزها گذشت و جوجه عقاب در همان مزرعه کوچک متولد شد و در بین سایر مرغ ها و خروس ها پرورش پیدا کرد.

روزی وقتی سرش را به سمت آسمان بلند کرد، عقاب هایی را دید که در حال پرواز هستند. از دیدن این منظره هیجان عجیبی در دل خود احساس کرد. از آن پس مدام رویای پرواز در سر عقاب جوان می چرخید اما دیگران مدام به او می گفتند که تو یک مرغی و مرغ ها نمی توانند پرواز کنند. چیزی در درون عقاب او را ترغیب می‌کرد که حتی برای یکبار هم شده امتحان کند. شاید بتوانند پرواز نماید، اما جسارت این کار با وجود حرف هایی که از دیگران می شنید، در وجود او  از بین رفته بود.

روزها و ماه ها از پی هم گذشتند و عقاب همچنان با حسرت به عقاب های دیگری نگاه می کرد که در آسمان فرمانروایی می کردند. اما هیچ وقت تلاشی برای رسیدن به این رویا از خود نشان نداد. در نهایت هم پس از سالهای طولانی در همان مرغداری از دنیا رفت.

حکایت زندگی بسیاری از آدم ها دقیقا شبیه همین عقاب است. خیلی از ما توانایی های فوق العاده ای در وجود خود داریم که می توانیم با دنبال کردن آنها به موفقیت های بسیار بزرگی برسیم. اما متاسفأنه آن قدر مدام دیگران در گوش ما تکرار می‌کنند که این افکار جز رویا چیز دیگری نیستند، مانیز نهایتاً آنها را به فراموشی می‌سپاریم و به زندگی عادی خود خو می کنیم و این بزرگترین اشتباهی است که هر کس می‌تواند در زندگی خود مرتکب شود.
#مهندس_میرعرب
#داستان_کوتاه
#پندانه
#داستان
#انگیزشی
#مشاور
#روانشناس
#آموزنده
#املاک_سرمایه
#املاک_سرمایه_آزادشهر
https://www.instagram.com/p/Cbt12nSNUgg/?utm_medium=share_sheet
همه چیز در وقت خودش

روزی فردی یک پیله پروانه را که هنوز نوزادی درون آن بود، با خود به خانه آورد. مشتاقانه منتظر بود تا پروانه ای زیبا از درون آن خارج شود. روز ها پشت سر هم می گذشتند تا اینکه یک روز بالأخره سوراخ کوچکی در گوشه‌ای از پیله ایجاد شد.

پس از گذشت مدت زمانی از این سوراخ کوچک یک پروانه سر بیرون آورد که در همان نگاه اول بسیار زیبا به نظر می رسید و قسمت کوچکی از بالهای خوش رنگ او نیز نمایان بود. مرد مشتاقانه به او می نگریست و منتظر بود که پروانه به طور کامل از پیله خارج شود و از دیدنش لذت ببرد؛ اما هر چقدر منتظر ماند هیچ اتفاقی نیفتاد.

مرد با خود این طور فکر کرد شاید بهتر است به پروانه کمک کند. بنابراین با یک چاقوی کوچک و ظریف به آرامی قسمت دیگری از پیله را برش داد تا به پروانه کوچک و جوان کمک کند، به طور کامل از پیله خود خارج شود.

اما وقتی این کار را انجام داد متوجه شد، قسمتی از بال های پروانه که درون پیله قرار دارند، چروکیده و ضعیف هستند و علاوه بر این بدن او هنوز به شدت سنگین به نظر می رسد. با خود اندیشید که قطعاً این بال های چروکیده و ضعیف توان حمل بدن پروانه را نخواهند داشت؛ چند روز دیگر نیز منتظر ماند تا شاید پروانه نهایتاً بتواند، پرواز کند.

اما متاسفانه اشتباه مرد موجب شده بود که پروانه برای همیشه از پرواز کردن محروم شود و علت آن هم چیزی نبود جز عجله بیش از اندازه ی او.

دلیل این که فقط قسمت کوچکی از بدن پروانه از پیله خارج شده بود، همین بود که هنوز بال های او تکامل پیدا نکرده بودند و بدون شک زمانی که به طور کامل آماده پرواز می شد، خودش می توانست از پیله خارج شود.

داستان زندگی آدم ها هم دقیقاً شبیه این پروانه است. گاهی اوقات در زندگی برای رسیدن به چیزهایی که به آنها علاقه داریم آنقدر عجله می کنیم که باعث آسیب به خودمان و دیگران می شویم. چون شرایط رسیدن به آن هدف هنوز مهیا نیست و چه بسا عجله ما شرایطی را که می‌توانست در زمان خودش به بهترین شکل ممکن برای ما اتفاق بیفتد، متلاطم و ناآرام کرده است. بنابراین انچه که از این داستان می‌توان برداشت کرد این است که نگران سختی ها و مشکلات نباشید. بهتر است صبر کنید تا در زمان مشخص بتوانید مانند یک پروانه به زیبایی پرواز کنید و لذت زدگی را بچشید.

#مهندس_میرعرب
#پندانه
#داستان_کوتاه
#داستان
#گلستان
#آزادشهر
#رامیان
#مشاور
#روانشناس
#صبر
#املاک_سرمایه
#املاک_سرمایه_آزادشهر
https://www.instagram.com/p/CbrJFUetB0Y/?utm_medium=share_sheet
من با نام @‌‎ka_mi_raz‌‏ در Instagram هستم. برای دنبال کردن عکس‌ها و ویدیوهای من این برنامه را نصب کنید. ‌‎https://www.instagram.com/invites/contact/?i=18nzgedr09i3w&utm_content=m7ux8ye‌
داستان شکر نعمت

روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میـــخواهد کـه با یکی از کارگرانش حرف بزند، خیلی وی را صدا میزند اما بـه خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمیشود.

بـه ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری بـه پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند، کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش میگذارد و بدون این کـه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود.

بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون این کـه بالا را نگاه کند پول را در جیبش میگذارد، بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ بـه سر کارگر برخورد می کند. دراین لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را بـه او میگوید.

این داستان همان داستان زندگی انسان اسـت. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار ا نیستیم و لحظه اي با خود فکر نمی کنیم این نعمتها از کجا رسید. اما وقتی کـه سنگ کوچکی بر سرمان میوفتد کـه در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند بـه خداوند روی می آوریم. بنابر این هر زمان از پروردگارمان نعمتی بـه ما رسید لازم اسـت کـه سپاسگزار باشیم قبل از این کـه سنگی بر سرمان بیفتد.
#داستان_کوتاه
#مهندس_میرعرب
#مشاور
#روانشناس
#املاک_سرمایه_آزادشهر
#گلستان
#آزادشهر
#رامیان
#رضی
#پاقلعه
#الهاذی
#باقرآباد
#داستان
https://www.instagram.com/p/Cbk_VxrAsO2/?utm_medium=share_sheet
انتخاب رشته
انتخاب آینده
اپلیکیشن آشنایی با چهارچوب انتخاب رشته تحصیلی و شغلی

امیدوارم بهترین انتخاب رشته را داشته باشید
Telegram Center
Telegram Center
Channel