واژه های پارسی دگردیسه کدامند؟
گرچه ما میگوییم واژه هایی که از حروف و بندواژه های مختص عربی ( ث ح ذ ق ع ص ض ط ظ) بکار گرفته شده اند عربی اند اما در چند مورد اینگونه نیست و این واژه ها علی رقم پارسی بودنشان از حروف مختص ادبیات عرب از گذشته نوشته شده اند.
برای نمونه واژه هایی همچون :
طهمورث، طوس، طبرستان، صد، زنبق، قالی، عیار، عشق، قاضی، صلیب، بوذرجمهر، هندسه، خندق و عروس باید عربی باشند، در حالی که چنین نیست و همه آنها پارسی هستند. این واژهها یا اینکه به زبان عربی رفتهاند و بنا بر راژمان (سیستم) آوایی این زبان دگردیسه شدهاند مانند بزرگمهر که شده “بوذرجمهر” و چلیپا که شده “صلیب” یا اینکه این واژهها را با یکی از واکهای ویژه عربی نوشتهاند. مانند توس و تهمورث که به دیسه طوس و طهمورث در آمدهاند. ناگفته نماند شماری از این واژهها، نه در دوره نخستین پارسی نو که در دورههای پسین با یکی از واکهای عربی نوشته شده است. مانند اروس که شده “عروس” و غالی که شده “قالی”.
حال در شعر سپکو تکلیف شاعران پارسی سره نویس چیست آیا بایستی این نام ها را با همان حروف دگردیسه شده نوشت با باید به شکل اولیه درستش نوشت؟
در پاسخ باید گفته آید که مهم خود واژه ی پارسی است که باید در شعر سپکو جانشین واژه ی دخیل عربی شود اگر چه شکل واژه با حروف مختص عربی باشد. یعنی میشود و اشکالی هم ندارد ما بیاییم اروس که واژه ای پارسی است عروس به رسم معمول نوشتاری اش عروس بنویسیم اما اگر شاعری در شعر سپکو عروس را اروس نوست هم نباید خرده گرفت چون او به شکل درستش نوشته است نه به شکل مرسومش.