چند سال پیش, قبل ازاینکه بازنشسته بشم, در یک سازمان مردم نهاد کار میکردم, وپست مددکاری داشتم, عموما یکی مددکار روستاها بود, یکی مددکار خانواده های شهری, من حقیر مددکار بخش عشایری بودم, منطقه تحت اختیار من کوهستانی و صعب العبور و بعضا مالرو بود, برای اولین روستا, بایستی ۴۵کیلومتر جاده آسفالت میرفتم, وبعد از آن جاده خاکی و کوهستانی, بعد از ۹۰کیلومتر مسیر مالرو شروع میشد, دراین روستاهای عشایری گاها ازدواجهایی صورت میگرفت, که اختلاف سن عروس و داماد به ۷۰سال میرسید, ضعف فرهنگی, عدم آشنائی با مسایل روز, عدم تبلیغ از جانب مسؤلان مربوط به امور خانواده, نبود خانه بهداشت در بیشتر مناطق, و رسوخ فرهنگ, ازدواج زود هنگام دختران در بعضی مناطق عاملی شد که ما نیز بعنوان بخشی از محیط آن جامعه وارد کار شویم, وبه راهنمایی و توجیه افراد بپردازیم, که خود مشکلات عدیده ای ایجاد میکرد, روزی دریکی از روستاها که برای سرکشی رفته بودم, دختر بچه ای را دیدم شاید ۷یا۸سال داشت, خواستم آمار خانواده را بگیرم, که علیرغم اینکه مرا میشناختند, گفتند با شوهرش صحبت کن, که دیدم پیرمردی که شاید ۷۰سال بیشتر سن داشت, جلو آمد, وخود را شوهر آن بچه معرفی کرد, بعد با وساطت شورای محل, و بزرگان و ریش سفیدان, طایفه, ضمن پرداخت خسارت به داماد, طلاق این بچه را با آرامش گرفتیم, ازاین مسایل در جوامع دور افتاده زیاد اتفاق می افتد, اما مدیران و مسؤلان امور خانواده که فقط به آمار و بروشور, و جلسه و سمینار دل خوش میکنند و اسمشان بعنوان دبیر جشنواره ویا سمینار ذکر میشود, برایشان کافیست, همین کم توجهی در جوامع است که آثاری مانند رها, دختر بچه ایلامی بروز میکند, واتفاق می افتد, حتی دراین جوامع جای خالی حوزه های علمیه برای آشنائی این جوامع, با مسایل خانواده, به چشم میخورد,
#نویدکیا 🔻به
#خبرگزاریمردمیعَمّار بپیوندید
@ammarpress http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34