View in Telegram
پی‌نوشت نوشتار اخیر: احتمالا این تکه‌ی مصاحبه‌ی پیشین #سیاوش_قمیشی را مشاهده نموده‌اید که او در مقابل درخواست مجری برای گرفتن عکسِ یادگاری تمایلی نشان نداده و با حالتی پرمعنا در واکنش به کلمه‌ی یادگاری از مجری پرسید: #یاد_چه_گاری ؟! اینکه جمله‌ی ساده‌ی او اینچنین مورد استقبال مخاطبینش قرار گرفت قطعا دلایل ناخوداگاه بیشماری را یدک‌ می‌کشد؛ جمله‌ای که در آن با حالتی طنازانه و در کوتاه‌ترین حالت ممکن بی‌اهمیتی و بیهودگی حفظ گذشته در یادها و خاطرات را متذکر می‌شود؛ نکته‌ای که شاید در مقابل با فرهنگی قرار‌ گیرد که در بخشی از آن #یادگاری، یاد‌ گذشته و پیشینیان به شدت مورد ارزش‌گذاری روانی قرار می‌گیرد. این در حالی است که در بسیاری از آهنگ‌های قمیشی همچون "یادگاری"، "بوسه‌ی باد" و "پرسه" بر مفاهیم و احساساتی تاکید می‌شود که کاملا‌ مرتبط و درهم‌آمیخته با مفهوم یادگاری و گذشته است (برای نمونه این بیت از آهنگ بوسه‌‌ی باد: یاد باد، یاد‌گذشته شاد باد/این دل زرد و تهی در حسرت دیدار باد) و این تناقض به نظر می‌رسد تعارضی بنیادین در روان بشر است! انسان از اساس نمی‌داند که چه احساسی و‌ چه رویکردی به‌ گذشته‌ی خویش داشته باشد! به نظر می‌رسد برای اغلب ما "یادگاری" در عین حال که بخش مهمی از هویت ما را شکل می‌دهد اما همزمان آن را اساس زندگی خویش نمی‌پنداریم و حتی گاهی آن را تحقیر نموده و با طرق مختلف سعی در از یادبردن، کنار گذاشتن و رد کردن آن می‌کنیم. مثال بارزش آن هنگامی است که میلی در ما زنده می‌شود تا وسایل و لباسهای قدیمی خود را اصطلاحا "رد کنیم تا برود!" و با رد کردن آنها و بخشیدنش به دیگران احساس سبکی، خیال راحتی و رِفرش شدن را تجربه‌ می‌نماییم. یادگاری اما در #ملانکولیا خاصیت یا کیفیت دوم (رد کردن) را در اغلب موارد پیدا نمی‌کند و سوژه‌ی ملانکولیک گذشته را نه بخشی از هویت خویش بلکه هسته‌ی اصلی شخصیت خود می‌پندارد و لذا یادگاری تا سر حد #فتیش می‌تواند توسط او مورد کتکسیس قرار گیرد... در این نوشتار در ادامه‌ی مبحث "زمان دوّار" به جایگاه اشیاءِ وینتیج در قالب فتیش در ملانکولیا پرداخته‌ام. #امیرحسین‌_کمیجانی #yadechegari
Telegram Center
Telegram Center
Channel