دلبستگی بسیار شدیدی که در فرد ملانکولیک نسبت به این ابژههای کهنه ایجاد میشود گاهی به حدی است که برای ما این احساس را ایجاد مینماید که تک تک این اشیاء، حقیقتا همچون همسران، والدین و عزیزانِ او هستند و لذا در صورت رخداد کوچکترین اتفاق ناخوشایندی برای آن اشیاء به شدت او را دچار اضطراب خواهد کرد. نکتهی بسیار مهم در مورد داینامیک این دلبستگی این است که اصولا میان شیء مورد علاقه (فتیش) و ابژهی از دست رفته، ارتباطی آشکار یا پنهان وجود دارد. فلذا آن شیء میتواند نمادی از ابژه باشد. برای نمونه در مورد ساعت، اغلب این افراد به دنبال ساعتهایی هستند که ردی از ساعت مورد علاقهی ابژه در آنها وجود دارد. نمونهی غالب آن در ایرانیان دههی ۶۰ و ۵۰ احتمالا ساعت seiko 5 ژاپنی است!
جایی که آدمی توان و شانس اتصال عمیق به ابژهی محبوب را نداشته باشد، "فتیش" و علاقهمندی به ابژههای بیجان فرصت حضوری جایگزین را پیدا خواهند کرد. فتیش، جایگزین کوچکی از آن روح انسانی میشود که فرصت لمس او را در زمان حیات یا حتی پس از مرگش نداشتهایم! چرا که در وضعیت نوروتیک، پس از فوت یک عزیز، فرد همچنان عزیز از دسترفته را میبیند و او را در بیداری و رویا عمیقا لمس مینماید!
#امیرحسین_کمیجانی
@amirkomijaniii