View in Telegram
در ملانکولیا فرد نمی‌داند چه کسی یا چه چیزی را از دست داده است از آن‌جهت که فقدان از ابتدا برای او وجود و حضور داشته است و فقدان صرفا‌ مربوط به مرگ حقیقی ابژه نمی‌شود. این حقیقت که از ابتدا ابژه‌ی خوبی برای از دست دادن وجود نداشته است تا سوژه بخواهد برای از دست دادن آن (ابژه‌ی خوب) سوگواری نماید، آنچنان برای سوژه دردناک و وحشت‌آور است که سوژه را برای تحمل این درد وارد یک‌مرحله قبل‌تر از سوگ می‌نماید: "تو چرا انقدر نبودی! یا به عبارتی "بد بودی!"، "بد حضور داشتی!" این روایت و تعبیر شخصی و کاملا ساده‌ شده‌ی من است از آنچه فروید در تبیین ملانکولیا در مقاله‌ی ماتم و ملانکولیا برایمان شرح داده اما کلاین از نگاه من یک مرحله بیش‌تر از فروید عمیق‌تر‌می‌شود و تبیینی از ملانکولیا به ما می‌دهد که برای من "دلنشین‌تر" است و بیشتر make sense می‌کند. مباحث تئوریکی را ابتدا کلاین مطرح می‌نماید تا به‌ ما نقش تکانه‌های id (نهاد) را در شکل‌گیری کیفیت روانی ملانکولیک نشان دهد و برخلاف تئوری فروید ملانکولیا را طی یک بازگشت رگرسیو، خشم سوپرایگو به id تعریف می‌نماید و نه لزوما خشم به ابژه‌ی بد درونی‌شده (آنچنان که فروید می‌گوید). به زبان ساده خشم و خودسرزنشی شدیدی که در ملانکولیا حضور دارد خشم به تکانه‌های در طلب ارضا، تشنه و خام id است که: "تو چرا طلب کردی وقتی ابژه چیزی برای ارائه نداشت؟! چرا خودت رو بی‌ارزش و حقیر کردی برای اویی که اصلا حضور نداشت؟!" به باورم ایده‌ی سنترال ایگو، لیبیدینال ایگو و آنتی لیبیدینال ایگو در نظریه‌ی فربرن از دل اندیشه‌های کلاین در خصوث ملانکولیا برآمده و بسط یافته است. بعید نیست که دلیل نگاه عمیق کلاین به ملانکولیا‌ متاثر از مرگ برادرش باشد. برادری که کلاین یکی از دلایل رفتن خود به سمت روانکاوی را تشویق‌های او می‌دانست. کسی که به دلیل داشتن طبع شاعرانه، ایده‌پردازی خلاقانه را به دور از نظریات علمی در ذهن کلاین به ودیعه گذاشت. او بسیار زودهنگام درگذشت و کلاینِ جوان از مرگ او عمیقا متاثر شده بود. کلاین غریزه‌ی مرگ و سوگواری را در ارتباط با برادرش حقیقتا "تجربه" کرد. و به باورم این تجربه در ترکیب با ذهن خلاق او مسبب چنین نظریه‌ی سترگ و در عین حال بسیار پر احساسی از ملانکولیا و البته مانیا (شیدایی) شد... این تغییر زاویه‌ی دید به ملانکولیا در نظریه‌ی کلاین، نتایج تکنیکی متفاوتی را در کار بالینی به بار می‌آورد. برای نمونه دیگر تجربه‌ی سوگ که جزو پروسه‌ی تحلیل مراجعین ملانکولیک است شامل صرفاً تجربه‌ی DEIDENTIFICATION ِ ایگو با سوپرایگو یا ابژه‌ی بد درونی نخواهد شد و بینش در خصوص مازوخیسمِ درونی‌ مراجع نسبت به خود واقعیِ او و همچنین فهم و تصدیق تکانه‌های اگرسیو-لیبیدینالِ نهاد شاید در اولویت کار قرار گیرد... فردا آغاز دوره‌ی "ملانکولیا و مانیا در نظریات کلاین" خواهد بود. در این دوره سعی خواهیم کرد این دو مفهوم پایه‌ای در روانکاوی را از منظر کلاین شرح داده و به مصادیق آن در فضای کار بالینی-تحلیلی، بپردازیم. علاقه‌مندان می‌توانند جهت ثبت‌نام از طریق لینک‌ تلگرام https://t.center/Rameshgroup یا پیام به تلگرام-واتس‌اپ شماره ۰۹۳۳۳۹۰۳۸۶۳ اقدام‌ نمایند. @amirkomijaniii
Telegram Center
Telegram Center
Channel