#صددرصدواقعی💠 حاج شیخ رمضانعلی قوچانی یکی از علمای نیکو کردار و فقهای پارسا و پرواپیشه بود. همه از او به نیکی و شایستگی یاد می کردند و انبوهی در مسجد گوهرشاد به امامت او به نماز می ایستادند.
🔸او پس از یک بیماری در حالت احتضار افتاد. بستگانش در کنار بسترش زانوی غم بغل کرده بودند که به ناگاه برخاست و نشست و شروع به گریستن کرد و به خواندن مصیبت امام حسین علیه السلام پرداخت.
🔹از او جریان را پرسیدند، گفت: هم اکنون که در حالت احتضار بودم صحرای سوزان و هولناک محشر را دیدم. مرا در آنجا پای حساب بردند و گفتند که رستگارم و کارهایم مورد رضایت خداست.
🔸ندا رسید که به سوی بهشت بروم، اما وقتی حرکت کردم دیدم صفی بسیار طولانی در آنجاست.
👈🏼 خوب نگاه کردم دیدم صف علماست. در صف ایستادم و از طولانی بودن و کندی حرکت در آن بسیار ناراحت شدم.
🔹در جستجوی راه نجات به سمت دیگر نگریستم و آنجا نیز دری را به سوی بهشت دیدم که هیچ مانعی نداشت.
⛔️ به آنجا رفتم تا وارد بهشت شوم که فرشتگان راه را بر روی من بستند و گفتند:
اینجا
#باب_الحسین است و مخصوص کسانی است که
#منبر بروند و ذکر مصیبت حسین علیه السلام بنمایند.
🔍 برای یافتن آشنا به هر سو نگاه می کردم، ناگاه حاج شیخ حسن ناظم اهل منبر را دیدم که از آن در رفت و آمد می کند. به او گفتم:
🔸حاج شیخ! برایم کاری بکن. گفت: شما اهل منبر نبودی. گفتم: به هر حال کاری بکن که من از گرما و حرارت صحرای محشر دیگر جانم به لب رسیده است.
🔹گفت: راهی به نظرم نمی رسد جز اینکه من می نشینم و تو مصیبت حسین علیه السلام را بخوان تا از ذاکران او محسوب شوی...
🔸او نشست و من به ذکر مصیبت پرداختم و او گریست و من برخاستم.
✅ آری، مرحوم شیخ رمضانعلی قوچانی پس از لحظاتی ذکر مصیبت خواندن برای خاندانش، بار دیگر در بستر احتضار خفت و از دنیا رفت. امید که در صف خدمتگزاران و ذاکران آن حضرت وارد بهشت گردد.
🔗 منبع: شیخ محمد شریف رازی، کرامات صالحین، ص۲۷۴-۲۷۳
https://telegram.me/joinchat/Ak3cKj7ZojSELyb9Us_0LA