View in Telegram
Audio
ماییم و خزانی و دل بی‌بروباری گور پدر باغ و بهاری که تو داری! ای بغض هزاران‌شبه ای ابر سخن‌ریز یک وقت بر این خاک ترک‌خورده نباری جوبار لهیب است غزل‌مرثیهٔ اشک بگذار بسوزیم در این دوزخ جاری گاهی قلمی هرزه‌قدم شو که دمادم بیهودگی روز و شبم را بنگاری بردار و ببر جای دگر هر چه قرار است در خاک خیانت‌زدهٔ عشق بکاری از عرعر و عوعو بنویسید برایم ما را چه به زیبایی آواز قناری؟ هرگز کسی از شاعر بن‌بست نپرسید: غیر از غزلی تیره چه داری که بیاری؟ بگذار تو را نیز به دشنام ببندیم حالا که به کار دل ما کار نداری علی‌اکبر یاغی‌‌تبار فیروزجائی @aliakbaryaghitabar
Telegram Center
Telegram Center
Channel