شعر ، ادبیات و زندگی

#نظام_کاپیتالیستی
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
▪️ حقه‌های #تفاوت_گذار #نظام_کاپیتالیستی و ارتباط آن‌ها با #خود:

نویسنده: #سحر_آریا

"رنگ مویی طبیعی را انتخاب کرده‌ام و بیش از هر وقت دیگر به «خودم» احساس نزدیکی می‌کنم."

شخصیتی که فرد بالا به آن احساس نزدیکی می‌کند، کجاست؟ چگونه محقق می‌شود؟ تا پیش از این تغییرات کجا بوده است؟ آیا واقعیتِ این سوژه‌ها خیلی پیش‌تر توسط جهان کاپیتالیستی ما از بین نرفته‌اند؟ این هویت‌های توهمی که به شخص خورانده می‌شوند، جز آن‌که تنها رجعتی‌‌اند به یک مدل انتزاعی یا ترکیبیِ از پیش تعیین شده، چه هستند؟ تلاش نومیدانه‌ی ما برای برجسته‌سازی تفاوت‌ها (در این مثال ساده تفاوت‌های چهره‌ای که باعث تشخص یافتن خود و درنتیجه متمایز شدن خود از دیگری می‌شود.) زمانی‌که ما زیر بمباران اشیا و نشانه‌هاییم، تنها کارکرد و نقش لجستیکی ما را یادآور می‌شود. سرمایه‌داری به خوبی آن روی سکه را می‌بیند و می‌تواند به واسطه‌ی وعده‌‌ی پرطمطراق «تفاوت» به شکل‌های مختلفی انواع وجوه زیستی ما را تحت سلطه قرار دهد.

خواست محافظه‌کارانه‌ی اشیای کم‌تر تجملی و کم‌تر پر زرق و برق تنها فیگوری‌ست برای تمایزگذاری بین خود و دیگری. بنابراین تظاهر به سادگی و طبیعی‌نمایی نیز یکی دیگر از استراتژ‌ی‌های طبقاتی جدید برای تشدید میل به فردگرایی و ترغیب به تفاوت‌گذاری است. البته هرگز تفاوت‌های اساسی و واقعی برای نظام محلی از اعراب ندارند؛ بلکه آنچه مهم به نظر می‌رسد، از ریخت انداختن این تفاوت‌های واقعی به کمک جانشین کردن معیارهای تولیدی‌اش با آن‌هاست.

این الگوهای تفاوت‌گذار صوری، توخالی و پوشالی‌اند ‌و درواقع شبکه‌ی پیچیده‌ی قدرت مدام همان ساختار صلب و دوقطبی زنانه/مردانه را بازتولید می‌کند؛ هرچند که هرچه می‌گذرد، الگوهای زنانه در ابعاد کلان فراگیرتر می‌شوند؛ به طوری‌که ماهیت رفتارهایی که از افراد، فارغ از جنس آن‌ها در چنین نظامی انتظار می‌رود، چندان باهم فرقی نمی‌کنند.

تا زمانی‌ که مدام بر اساس پیش‌قراردادها فکر می‌کنیم؛ آن‌ها را صحه‌گذاری و تثبیت می‌کنیم و با مکانیسم‌های اخلاقی و دلالتی سر جنگ نداریم، هرگز نمی‌توانیم به دگردیسی و بازاندیشی در "خود" نزدیک شویم؛ همچنین هرگز موفق به مهیاسازی بستری تازه برای تولید فرم‌های متکثر و ایجاد فرصت‌ها و ظرفیت‌های به معنی واقعی متفاوت نمی‌شویم و درنتیجه این نظم‌ تقابلی و دوتایی بهم زده نمی‌شود.

خود را تنها می‌توان از طریق رهاسازی‌اش از آپاراتوس‌های سیاسی و اجتماعی ‌بازیابی کرد؛ به زعم میشل فوکو باید مدام پرسید: «ما چگونه خودمان را از طریق تکنیک‌‌های اخلاقی خود برمی‌سازیم؟» چگونه می‌توان از شر عقلانیت مطمئنی که در تمامی نهادها و ایده‌ها ریشه دوانده‌است، خلاص شد؟ چگونه ‌می‌توان تکنیک‌های فردیت‌ساز قدرت را خنثی کرد؟

با مفهوم‌‌سازی مسائل باید ردپای قدرت ریزومی را از خلال استراتژی‌های به کارگرفته شده‌ی آن در روابط و رویارویی‌هایش دنبال کرد و اشکال تازه‌ی اعتراض را که از دل سیاست تمامیت‌بخش قدرت بیرون می‌زنند، دریافت. آن‌ها تنها آن‌ها می‌توانند نویدبخش انفصال از پایگان‌های هرمی و طبقه‌ای باشند.