💥💥💥( به مناسبت ۱۲ آذر سالروز قتل
#محمد_مختاری شهید آزادی بیان و قربانی قتل های زنجیره ای ست )
" دهان او را با پارچه گرفته بود تا از ریختن خون به زمین جلوگیری کند "
از طریقِ اتوبانِ شهید همت، کمربندی جاده ی مخصوصِ بهشت زهرا به سمت مقصد رفتیم. به جهت طولانی بودن مسیر من بحث پیرامون کانونِ نویسنده گان را شروع کردم بعد از اینکه به محل رسیدیم، روشن چشم او را بست و پیاده شدند ( از زمان سوار شدن خواسته بودیم تا سرش پائین باشد تا متوجه نشود کجا می رویم) داخل ساختمان شدیم، در همان اتاق اول از او خواستند روی زمین بنشیند، همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفه ای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد، مقادیری پارچه سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر دوباره بست. طناب را به گردن او انداخت به روی شکم خواباند و حدود 4 یا 5 دقیقه طناب را تنگ کرد و آن را کشید در این حالت، ناظری دهان سوژه را با یک پارچه سفید گرفته بود تا بدینوسیله از ریختین خون به زمین و ایجاد سر و صدای احتمالی جلوگیری کند. این دو از روی ناخن ها تشخیص دادند که کار تمام شده است ....
سطرهای آغازین این استاتوس روایت قصه ی رقت بار چگونگی به قتل رسیدن زنده یاد "
محمد مختاری " توسط عواملی از وزارت اطلاعات ایران در دهه ی 70 است که توسط " مهرداد عالیخانی " یکی از اعضاء همین ماشین کشتار مخوف روایت شده است، قتل هایی که در دهه ی هفتاد تحت نظارت " سعید امامی " صورت گرفت.
محمد مختاری از مهمترین نویسنده گان و تحلیگران ادبیات سیاسی در تاریخ ادبیات معاصر ما بود، تنها سه اثر« چشمِ مرکب »، « انسان در شعر معاصر » و « تمرین و مدارا » از او می توانست حکم مرگ را برای نگاه دگراندیشانه اش رقم بزند. دو کتابی که پیشنهاد می کنم جوجه کوتوله های تازه به کانون رسیده ی امروزی خوب بخوانند.همان حضراتی که با ..... لیسیدن خودشان را به کانون رسانده اند. کانونی که اکنون در وقیح ترین حالت خودش قرار گرفته است . حکومت با هدایت این کانون از راه دور به همان مقصودی رسیده است که در دهه ی 70 می خواست با حذف امثال
مختاری ها به آن دست پیدا کند که با درایت شاملوها و گلشیری ها شکست خورده بود اما حالا با پر شدن فضای این نهاد آن هم به سبک " گله ای " و " پشکلی " راه اخته کردن میراث شاملو و بزرگان دیگر را برای سیستم امنیتی میسر کرده است...
جریان قتل های زنجیره ای که هنوز پس از گذشت سالها مهمترین پرونده ی باز قضایی در افکار عمومی ملت ایران تا رسیدن به یک پاسخ عدالت محور است. یکی از سیاهترین خاطرات نسلی ست که سایه وحشت،خفقان و مرگ را در آن دهه تجربه کرده و هرگز فراموش نخواهد.
اول اردیبهشت زاد روز شهید قلم و راه آزادی بیان، زنده یاد
محمد مختاری ست و یکی از فرزندانش در غربت، عکس منتشر نشده ای از این نویسنده ی بزرگ را در صفحه اش به اشتراک گذاشته است که شما ضمیمه ی همین استاتوس می بینید. " سهراب
مختاری " فرزند
محمد مختاری غریبانه در زاد روز پدرش پای این عکس نوشته است:
78 سالگی ات مبارک باد...
یاد و نام
محمد مختاری و تمامی قربانیان قتل های زنجیره ای همچنان سبز در اذهان عمومی ملت ایران باقی ست و بر خلاف تصور حضرات، همواره پرونده ی این قتل ها در اذهان عمومی باز خواهد ماند بی برو برگرد سرانجام باید یک جا به این جنایات پاسخ قانع کننده داده شود، تا آن روز ما همچنان مدعی العموم این پرونده ه ها هستیم.دیروز پدرانمان، امروز خودمان، فردا فرزندانمان و ما بی شماریم ...
محمد مختاری عزیزم، زاد روزت مبارک که تو حقیقی ترین حکومت عشق را بنا نهادی که سلسه اش کابوس شبانه روز دیکتاتور هاست.
احمد شاملو با موضع خودش در این مسئله توی صورت سیستمی سیلی زد که چنین بدنه ای در خود داشته است او همچنین به موازت واکنش هایش شعری هم می نویسند و تقدیم به
محمد مختاری و
محمد جعفر پوینده می کند که در ادامه می توانید آن را بخوانید:
چون فورانِ فحلْمستِ آتش…
( یاد
مختاری و پوینده )
چون فورانِ فحلْ مستِ آتش بر کُره ی خمیری
به جانبِ ماهِ آهکی غریو میکشیدیم.
حنجره ی خون فشانِمان
دشنامیههای عصب را کفرِ شفافِ عصیان بود
ای مرارتِ بی فرجامِ حیات، ای مرارتِ بیحاصل!
غلظهی خونِ اسارتِ مستمر در میدانچههای تلخِ ورید
در میدانچههای سنگی بیعطوفت…
ــ فریبِمان مده اِی!
حیاتِ ما سهمِ تو از لذتِ کُشتارِ قصابانه بود.
لعنت و شرم بر تو باد!
« از دفتر شعرِ: حدیث بی قراری ماهان - احمد شاملو - 1377 »
#احمد_شاملو#محمد_مختاری#قتل_های_زنجیره_ایhttps://t.center/alahiaryparviz38