آب را به تار و پودِ خاک میدهند به غایت اشباع، که از گِلاش خشتی خام برآورند تا کوره از حرارت آتش دهان بگشاید و خشت ببلعد به قصد پختن و ماندن! باری... ما هم از تبار خاکایم که به خشت نیارزیم نازنین؛ کاینگونه خصم به سوختنمان حکم میکند. تا چند سوختن؟ تا چند ساختن؟ ما در کجای جهان زاده میشویم کاینگونه بهر سوختن آماده میشویم! هان... ای خدای شرافتندار "سرمایه"! ای ناشریفِ پستِ ستمآوار! دست از سرِ تباهی ما بردار.