فریادِ دادخواهان از جان گذشته جانان: تا چرخشِ زمین است پیغامِ ما همین است!
با صد گلوله در چشم پایان ندارد این خشم، هر چند دوخته باشند در خونچکانِ لبها خون را به خون بشوییم در شست و شویِ شبها.
ای یاورانِ خسته تا کی غبارِ ظلمت بر شانهها نشسته. قسم به خاکِ حیدر آن گُلِ سرخِ پَرپَر. جان بر کفِ ستاره دیدارِ ما دوباره با قلبِ پاره پاره…! اولادِ نور و دریا چشم انتظارِ فردا رخ به رخِ اَلْخناس روشن، رها، بیهراس. پَریْدُخت دلاور تا انتقامِ خاور شهرزاد قصهگو را گو باز انقلاب است؛ نی حرف و نی سراب است. جان بر کفِ ستاره دیدارِ ما دوباره با قلبِ پاره پاره…!
ابوالقاسم طالبی، سازندهی فیلم «قلادههای طلا»، دیشب در برنامهی تلویزیونی بهروز افخمی گفت: «بعضی زنان سلبریتی یائسهشدن را تقصیر جمهوری اسلامی میدانند. تا از ۵۰ سال بالا میروند، روسریشان را برمیدارند و فحش به جمهوری اسلامی میدهند.»
بهروز افخمی هم در ادامه گفت: «مشخص نیست زنی که دارد این ادعا را میکند، برای جلبتوجه و دوباره مطرحشدن این کار را میکند یا واقعاً این اتفاق براش افتاده.»
امروز پانتهآ بهرام، بازیگر سرشناس، هم با انتشار ویدئوی بالا حجاب اجباری از سر برداشت، دربارهی حجاب اجباری حرف زد و نهایتاً پرسید «چرا باید کتک بخوریم و تحقیر شویم بهخاطر اینکه یک تکه پارچه بالای سرمان قرار بگیرد».
در فراسوی ترسهای ذهنِ من انگار اینک انقلابی است که از نورِ خدا، از خدانور جان میگیرد. در پسِ پستوی قلب من انگار، تپشِ انقلابی است که از نیکی، از نیکا شکل میگیرد. در برابر گمانهای نهان، روبروی سالهای بیامید، اینک انقلابیست، اینک افتابیست که رنگینکمان کیان را میسازد. باور کن این ندای یک انقلاب است، باور کن این حضور یک انتخاب است. در خوابهای من اینک تصویر فردای انقلابی است که دیروز با هم کاشتیم و امروز در سایهاش نشستهایم. این نهال را آب دادهایم با خون، این درخت را خون دادهایم با جان. در این ترانه سروده در انتهای سیاهی یا با من بخوان یا با من بمان در من انقلابیست در من انقلابیست در من انقلابیست
🔻 ماشاالله کرمی پدر #محمدمهدی_کرمی در پستی اینستاگرامی با انتشار تصاویر فرزند سربدارش محمدمهدی کرمی همراه با دکلمهای از هوشنگ ابتهاج نوشت: «آهوان گم شدند در شب دشت، آه از آن رفتگان بی برگشت».
دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی با دسیسهای از پیش برنامه ریزی شده (کشتن یک بسیجی)، گروهی از مردم معترض را بهدام انداخت و سپس دو جوان را با اتهام واهی و سناریویی نخنما و اعتراف اجباری، بقتل رساند.
سال 1382 در خاتون آباد شهر بابک استان کرمان، کارفرمای معدن مس، 200 نفر از کارگران ساختمانی مجتمع مس را که قول داده بود که بعد از اتمام کار ساختمانسازی، همچنان بعنوان کارگر معدن کار کنند را اخراج کرد. کارگران اخراجی برای اعتراض به این اقدام ضد کارگری، با خانوادههایشان دست به اعتصاب و تحصن می زنند. اما این اعتصاب و تحصن به جائی نمی رسد. کارگران برای جلب توجه ، اقدام به بستن جاده خاتون آباد- شهر بابک می کنند. اما به جای جواب دادن به خواستهای کارگران، نیروهای رژیم با هلی کوپتر به کارگران حمله می کنند. در این حمله یکی از کارگران جان می بازد. کارگران به طرف فرمانداری شهر بابک حرکت می کنند. مردم شهر به آنها می پیوندند. نیروهای سرکوبگر اعزامی دولت اصلاح طلبان حامی سرمایه، از زمین و آسمان به کارگران و مردم حملهور می شوند. در این یورش وحشیانه حداقل 4 نفر از کارگران به نام های ریاحی، جاویدی،مومنی و واحدی و یک نفر دانش آموز به نام پور امینی به قتل رسیده و صدها نفرزخمی می شوند. اکنون بیست و یک سال از آن واقعهی تلخ که در تاریخ مبارزات کارگری ایران فقط یکبار دیگر و آنهم حمله مزدوران ساواکی و نیروهای ویژه نظام شاهنشاهی به کارگران در کاروانسرا سنگی جاده کرج تهران بود، می گذرد.