شعر ، ادبیات و زندگی

#افغانستان
Channel
Art and Design
Books
Music
Humor and Entertainment
Persian
Logo of the Telegram channel شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Promote
267
subscribers
7.65K
photos
4.62K
videos
17.2K
links
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 نگذاریم فاجعه انسانی در هرات مابین خبری های دیگر جهان گم شود. نگذاریم فریاد های ستمدیدگانی که همه و یا تعداد زیادی از عزیزان شان زیر خاک قرار دارند، شنیده نشود. نگذاریم فریاد مردم ستمدیده ای که خانه و زندگی و عزیزان شان از بین رفته است، سرگردان در بیابان ها بدون اولیه ترین نیاز های زندگی تنها بمانند.

بنا بر گزارشات بیشترین تعداد کشته شدگان و مجروحین را زنان و کودکان تشکیل می دهند.
طالبان زن ستیز حتی در این شرایط از ورود زنان برای کمک ممانعت کرده است!

این منطقه از مناطق زلزله خیز است، اما خالی از خانه هایی  که زیر ساخت مستحکم و مقاوم در برابر لرزش های زلزله داشته باشد.

#زلزله
#افغانستان
https://t.center/alahiaryparviz38
💥💥💥

در کشور من
نام هیچ زنی دریا نیست.
دریا هزاران سال پیش
روسری آبی‌اش را از سر برداشت
و تمام زن‌ها کوه شدند




سراینده :#حسین_رضایی #افغانستان


https://t.center/alahiaryparviz38
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
؛🔴 ویدیویی دیگر از تجمع مردمی علیه طالبان در‌مقابل سفارت پاکستان در تهران که به صورت راهپیمایی در سطح خیابان ادامه پیدا کرده است

سه‌شنبه ۱۶ شهریور

#علیه_طالبان
#علیه_ارتجاع
#سیطره_دوباره_توحش_و_بربریت_بر_افغانستان
#افغانستان
#stoptaleban

https://t.center/alahiaryparviz38
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💥💥💥

🔴 تظاهرات مردم ننگرهار افغانستان علیه طالبان

مردم ولایت ننگرهار افغانستان علیه طالبان تظاهرات کردند و در مقابل طالبان علیه مردم معترض دست به تیراندازی زده است.

جانیان تروریست طالبان که با هم‌دستی و توافق دول مرتجع منطقه و قدرتهای بزرگ دنیا توانست بر افغانستان مسلط شود هرگز مورد توافق مردم افغانستان قرار نخواهد گرفت. در سال‌های اخیر جنبش‌های اجتماعی و آزادیخواهانه در افغانستان بسیار گسترش یافته بود که اکنون با تسلط جریانی از‌ گور برخاسته میخواهند این جنبش‌های مترقی را به مُحاق ببرند.

اکنون وظیفه جنبش‌های ضداستثماری و ضداستبدادی در منطقه خاورمیانه و در کل جهان این است که به دفاع از مردم افغانستان و علیه تروریسم طالبان برخیزند.

#افغانستان
#علیه_طالبان
#علیه_ارتجاع

https://t.center/alahiaryparviz38
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 قندهار در آستانه سقوط: یک اردوگاه بزرگ ارتش #افغانستان #ANDSF در قندهار به تصرف گروه تروریستی #طالبان در آمد.

https://t.center/alahiaryparviz38
💥💥💥

"انتحاری می کنم"

محبوبم!
در ایمیل آخرت نوشته بودی
این روز‌ها در مرز یونان هستی
گفته بودی با ملوانان مست چانه می‌زنی
به قاچاقبران انسان التماس می‌کنی
تمام عشوه‌های زنانه‌ات را حراج کرده‌ای
تا هرچه زود‌تر،
دور و دورترت ببرند.
از سوادی که وطن نام دارد.

گفته بودی پادزهر نیش هم‌سفرانم را
شعری بگو

حالا به تو بیندیشم
یا به زخم‌های متعفن کابل
و کرم‌هایی که از ساق پا‌هایم بالا خزیده‌اند
و قصد فتح تنم را دارند
به جسدی در حال پوسیدن مانندم
که گورکنان،
تاریخ دفنش را اشتباه کرده باشند

تو مسافر ناگزیر بادهای غریب
من باشنده ناگزیر این خاک عجیب
در این‌جا غریب در آن‌جا غریب
دنیا بر نمی‌تابد انگار
ازدحام غریبان را
که هر برگی از ما را به سمتی می‌دواند باد

محبوبم

سه ماه است شب‌ها در کابوس‌هایم پا روی موش‌ها می‌گذارم
خواب می‌بینم شهرم روی لانه مورچه‌ها بنا شده است
مدام تق‌تق کلنگ‌هایی را می‌شنوم
که جایی در مغزم را می‌کاوند
در اعماق وجودم حفاری مشکوک دارند
روز‌ها
بیگانه
بیگانه
در سرک‌های دارالامان
و پس کوچه‌های دشت برچی می‌چرخم
به دنبال لانه موش‌های جونده
و عنقریب در یکی از همین روز‌ها
به جرم انتحاری دستگیرم کنند
که شاعری،
از ایران آمده‌ای
و کلماتی بیگانه بر زبان داری

به من گفته‌اند
واژه‌شناسان استراتژیک
در لهجه‌ات در صد بالای ناخالصی تشخیص داده‌اند
شنیده‌اند به لیسه دبیرستان گفته‌ای
و به کلتور، فرهنگ
و در ملا عام از دکان‌داری
شاخه نرگس، عطر نسترن و آواز قناری خریده‌ای

محبوبم!

سخن راست گفتن خوب است
چه از زبان «گنترگراس» شاعر
که در هژمونی جهانی متحد از ایران دفاع می‌کند
واسرائیل را خطر اول جهان می‌شناسد،
یا خوار و بار فروشی در کوی طلاب مشهد
که هر روز اتکت اجناسش را جابه‌جا می‌کند
شجاعت خوب است
چه از موضع رئیس جمهور احمدی‌نژاد باشد
یا کارمندی دون‌پایه در اداره اتباع بیگانه
که چشم در چشم من می‌گوید:
افغانی به وطنت برگرد!
سخن راست از همه سزاوار است
و از شاعران سزاوار‌تر
مرا ببخش که عشق را
چون جنینی نامشروع پنهان کردم
باید نمی‌ترسیدم
و پیش از رفتن ناگزیرت راز چشمانت را افشا می‌کردم
باید می‌گفتم
ارتش‌های دنیای متمدن نیامده‌اند
تا کشت‌های تریاک را در وطن ما نابود کنند
و به‌جایش گل زعفران بکارند
بگذار بی‌پرده بگویم
اینک زنان کوچه‌نشین
و کودکان دوره‌گرد کابلی هم می‌دانند
امریکا این‌همه سال به دنبال مخفیگاه بن لادن نمی‌گشته است
و ملا عمر شب‌های آدینه از منبر تلویزیون‌های وطنی خطبه می‌خواند


محبوبم!

دیگر نه در گلویم آوازی مانده
نه در چشمانم رنگی
وجودم را منفجر می‌کنند
چنان‌که بت‌های بامیان را
واژه‌هایم را تاراج می‌کنند
چنان‌که لوحه سنگ‌های قبرستان گازرگاه هرات را
یکی‌یکی کلماتم را می‌دزدند
چون لنگه دروازه آرامگاه ناصر خسرو در بدخشان
لالایی مادرم را
لحن شاهنامه‌خوانی پدرم را
افسانه‌های سرزمینم را

مگر نه این‌که
زبان خانه وجود است
ما می‌گفتیم: جهاد، به‌جایش گذاشتن خشونت
ما می‌گفتیم: مجاهد به‌جایش گذاشتند جنگ‌سالار
ما می‌گویم: انرژی هسته‌ای تعبیر می‌کنند بمب هسته‌ای
ما می‌گوییم خلیج فارس آن‌ها می‌گویند شط العرب
ما می‌گوییم: پارسی دری به جایش می‌گذارند ...

عنقریب در یکی از همین روز‌ها
کسی از امنیت ملی بیاید
و مرا با خود به بازداشت‌گاه بگرام ببرد
به جرم انتحار با کلمات فارسی دری
دفترچه‌های شعرم را از من بگیرند
می‌گویند در آن‌ها
نوشته‌ام بلخ
نوشته‌ام شیراز
نوشته‌ام مولانا
نوشته‌ام شمس
انتحار می‌کنم با جلیقه‌‌ای از کلمات
با بمب‌های قافیه و ردیف
با عناصری از شعر و داستان
دیر نیست
با کامیونی پر از شعر به قلب وزارت فرهنگ بکوبم
بگذریم محبوبم!

مرا ببخش که از تو غافلم
و برایت غزل‌های عاشقانه نمی‌نویسم
شعر و ترانه را از یاد برده‌ام
دهانم خونین است
و با دهان خونین نمی‌شود از عشق سخن گفت
شنیدم کشتی‌ای در سواحل استرالیا درهم شکسته است

محبوبم
مپرس از وطن
وطن ما را موش‌ها جویده‌اند
خیالت را راحت کنم
چند تکه سنگ را در سطل حلبی بیندازی
تکان بدهی
حاصلش می‌شود افغانستان.
دیگر از این درخت مقدس کاری ساخته نیست
موریانه‌ها خالیش کرده است ...

شعر: انتحار می‌كنم
شاعر: سيد_ابوطالب_مظفری - افغانستان

#افغانستان
#کابل
https://t.center/alahiaryparviz38
🌈🌈🌈

"انتحاری می کنم"

محبوبم!
در ایمیل آخرت نوشته بودی
این روز‌ها در مرز یونان هستی
گفته بودی با ملوانان مست چانه می‌زنی
به قاچاقبران انسان التماس می‌کنی
تمام عشوه‌های زنانه‌ات را حراج کرده‌ای
تا هرچه زود‌تر،
دور و دورترت ببرند.
از سوادی که وطن نام دارد.

گفته بودی پادزهر نیش هم‌سفرانم را
شعری بگو

حالا به تو بیندیشم
یا به زخم‌های متعفن کابل
و کرم‌هایی که از ساق پا‌هایم بالا خزیده‌اند
و قصد فتح تنم را دارند
به جسدی در حال پوسیدن مانندم
که گورکنان،
تاریخ دفنش را اشتباه کرده باشند

تو مسافر ناگزیر بادهای غریب
من باشنده ناگزیر این خاک عجیب
در این‌جا غریب در آن‌جا غریب
دنیا بر نمی‌تابد انگار
ازدحام غریبان را
که هر برگی از ما را به سمتی می‌دواند باد

محبوبم

سه ماه است شب‌ها در کابوس‌هایم پا روی موش‌ها می‌گذارم
خواب می‌بینم شهرم روی لانه مورچه‌ها بنا شده است
مدام تق‌تق کلنگ‌هایی را می‌شنوم
که جایی در مغزم را می‌کاوند
در اعماق وجودم حفاری مشکوک دارند
روز‌ها
بیگانه
بیگانه
در سرک‌های دارالامان
و پس کوچه‌های دشت برچی می‌چرخم
به دنبال لانه موش‌های جونده
و عنقریب در یکی از همین روز‌ها
به جرم انتحاری دستگیرم کنند
که شاعری،
از ایران آمده‌ای
و کلماتی بیگانه بر زبان داری

به من گفته‌اند
واژه‌شناسان استراتژیک
در لهجه‌ات در صد بالای ناخالصی تشخیص داده‌اند
شنیده‌اند به لیسه دبیرستان گفته‌ای
و به کلتور، فرهنگ
و در ملا عام از دکان‌داری
شاخه نرگس، عطر نسترن و آواز قناری خریده‌ای

محبوبم!

سخن راست گفتن خوب است
چه از زبان «گنترگراس» شاعر
که در هژمونی جهانی متحد از ایران دفاع می‌کند
واسرائیل را خطر اول جهان می‌شناسد،
یا خوار و بار فروشی در کوی طلاب مشهد
که هر روز اتکت اجناسش را جابه‌جا می‌کند
شجاعت خوب است
چه از موضع رئیس جمهور احمدی‌نژاد باشد
یا کارمندی دون‌پایه در اداره اتباع بیگانه
که چشم در چشم من می‌گوید:
افغانی به وطنت برگرد!
سخن راست از همه سزاوار است
و از شاعران سزاوار‌تر
مرا ببخش که عشق را
چون جنینی نامشروع پنهان کردم
باید نمی‌ترسیدم
و پیش از رفتن ناگزیرت راز چشمانت را افشا می‌کردم
باید می‌گفتم
ارتش‌های دنیای متمدن نیامده‌اند
تا کشت‌های تریاک را در وطن ما نابود کنند
و به‌جایش گل زعفران بکارند
بگذار بی‌پرده بگویم
اینک زنان کوچه‌نشین
و کودکان دوره‌گرد کابلی هم می‌دانند
امریکا این‌همه سال به دنبال مخفیگاه بن لادن نمی‌گشته است
و ملا عمر شب‌های آدینه از منبر تلویزیون‌های وطنی خطبه می‌خواند


محبوبم!

دیگر نه در گلویم آوازی مانده
نه در چشمانم رنگی
وجودم را منفجر می‌کنند
چنان‌که بت‌های بامیان را
واژه‌هایم را تاراج می‌کنند
چنان‌که لوحه سنگ‌های قبرستان گازرگاه هرات را
یکی‌یکی کلماتم را می‌دزدند
چون لنگه دروازه آرامگاه ناصر خسرو در بدخشان
لالایی مادرم را
لحن شاهنامه‌خوانی پدرم را
افسانه‌های سرزمینم را

مگر نه این‌که
زبان خانه وجود است
ما می‌گفتیم: جهاد، به‌جایش گذاشتن خشونت
ما می‌گفتیم: مجاهد به‌جایش گذاشتند جنگ‌سالار
ما می‌گویم: انرژی هسته‌ای تعبیر می‌کنند بمب هسته‌ای
ما می‌گوییم خلیج فارس آن‌ها می‌گویند شط العرب
ما می‌گوییم: پارسی دری به جایش می‌گذارند ...

عنقریب در یکی از همین روز‌ها
کسی از امنیت ملی بیاید
و مرا با خود به بازداشت‌گاه بگرام ببرد
به جرم انتحار با کلمات فارسی دری
دفترچه‌های شعرم را از من بگیرند
می‌گویند در آن‌ها
نوشته‌ام بلخ
نوشته‌ام شیراز
نوشته‌ام مولانا
نوشته‌ام شمس
انتحار می‌کنم با جلیقه‌‌ای از کلمات
با بمب‌های قافیه و ردیف
با عناصری از شعر و داستان
دیر نیست
با کامیونی پر از شعر به قلب وزارت فرهنگ بکوبم
بگذریم محبوبم!

مرا ببخش که از تو غافلم
و برایت غزل‌های عاشقانه نمی‌نویسم
شعر و ترانه را از یاد برده‌ام
دهانم خونین است
و با دهان خونین نمی‌شود از عشق سخن گفت
شنیدم کشتی‌ای در سواحل استرالیا درهم شکسته است

محبوبم
مپرس از وطن
وطن ما را موش‌ها جویده‌اند
خیالت را راحت کنم
چند تکه سنگ را در سطل حلبی بیندازی
تکان بدهی
حاصلش می‌شود افغانستان.
دیگر از این درخت مقدس کاری ساخته نیست
موریانه‌ها خالیش کرده است ...

شعر: انتحار می‌كنم
شاعر: سيد_ابوطالب_مظفری - افغانستان

#افغانستان
#کابل
https://t.center/alahiaryparviz38