✍ایرج کاردان .استان مرکزی .اراک
🚩 یادی از
#معلمان_زندانی در سرزمین امیرکبیر
نگاهت را می شناسم
ای نگران همیشه ی تاریخ
ای معلم
بارها از نگاهت خوانده ام که
هرگز هرگز هرگز ظلم پایدار نیست !
و من به روشنی بر این باورم
که شعر رهایی را تو می سرایی
اگر چه قلمت را سالیان سال هست که در حبس کرده اند
تو بارها به فرزندانت آموختی
معلم که باشی همیشه عاشقی
بگذار بدخواهانت
تو را انکار کنند
تو را در بند بکشند
با بلندای اندیشه ات چه می کنند؟
امروز تو
در همه ی حنجره ها تکثیر می شوی
ای معلم ، ای آموزگار آزادی
تو همان آواز بلندی هستی
که گوش زندانبان شرمگین ات را می خراشی
آری آری آری
دیوارهای بندت هرچه بلند باشد
باروهای حصارت هرچه برافراشته باشد
ولی هزاران بار
قامت تو از همه ی زنجیرها، رساتر است و دستانت مجسمه ی آزادی را خوش می تراشد
شعر می ماند
که تو را چگونه در واژه هاجاری کند
تو مثل خورشید در قصیده ی سترگ آزادی نشسته ای
و من مانده ام که تو را
و بلندای فکر تو را
چگونه بسرایم ؟
تو جاودانه ای
تاریخ تو را و بدخواهان تو را
یکسان قضاوت نخواهد کرد
کتاب های نانوشته ی میهنم
با اندیشه ی روشن تو حروف چینی خواهند شد
تو می مانی، تو می مانی، مثل دماوند
سپید و سربلند
و آنان رهگذرانند
رهگذرانی که
نامشان
و مرامشان
به بدنامی
بر تارک تاریخ تا ابد می ماند
ومن، تو را و حماسه ی تو را
سپیدتر می سرایم
سپیدتر از حماسه آرش
#سرکوب_معلمان #معلمان_زندانی#اعتراضات_سراسری_معلمانhttps://t.center/alahiaryparviz38