قطع-نامه
زبان حال دل من به لكنت افتاده است
شبيه قطره كه در بحر رحمت افتاده است
هزار نامه نوشتم برای تو اما
چه حكمتی است که بر نام من خط افتاده است
خبر رسيد كه خونت رسيده تا مصحف
و از كتاب خدا يك عبارت افتاده است
قلم به خون تو زد تا دوباره بنويسد
فرشتهای كه به كار كتابت افتاده است
قلم به خون تو؟! نه خون روشنت خواناست
و اقتضای سخن با صراحت افتاده است
پس از تو نیز ستمگر، ستمگر است ولی
زبان تیغ ستم از فصاحت افتاده است
به شوق نامه نوشتم كه رودی از كلمات
شبيه اشك به راه زيارت افتاه است
زبان حال دل من به محضرت گوياست:
دو قطره اشك كه بر خاك حاجت افتاده است
وفور نام تو در دفترِ ترم یعنی:
دعای بنده به چنگ اجابت افتاده است
رسيد پاسخ نامه نخوانده میدانم
به این سیاق، نگاه عنايت افتاده است
#سید_اکبر_میرجعفری
https://t.center/akabr_mirjafari