♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥

#چهارشنبه
Канал
Логотип телеграм канала ♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥
@ahmadi111Продвигать
127
подписчиков
415
фото
70
видео
1,87 тыс.
ссылок
#تاریخ و #ادبیات #تالش ♥♥♥♥♥ ارتباط با ما 👇👇👇 @Razdari22 #آگاهی از تاریخ ، از مهمترین دانایی هاست که همگان باید بدانند از گذشته پند بگیرند ،آینده را بسازند
👆👆👆👆👆👆👆👆
🔶قسمت دوم و پایانی

🔶#چهارشنبه_سوری_در_شاهنامه

سور به معناى میهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پریدن؟ براساس سروده هاى پیروز پارسى، حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد.
پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش مى شود
یکى روز کاووس کى با پسر
نشسته که سودابه آمد ز در
زناگاه روى سیاوش بدید
پر اندیشه گشت و دلش بردمید
زعشق رخ او قرارش نماند
همه مهر اندر دل آتش نشاند
سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند:
که باید که رنجه کنى پاى خویش
نمائى مرا سرو بالاى خویش
بیاراسته خویش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرویان هزار
آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت:
هر آنکس که از دور بیند ترا
شود بیهش و برگزیند ترا
زمن هر چه خواهى همه کام تو
بر آرم نپیچم سراز دام تو
من اینک به پیش تو افتاده ام
تن و جان و شیرین ترا داده ام
سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید و همزمان به او نزدیک مى شود. ناگاه او را در آغوش کشیده و مى بوسد
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد
همانا که از شرم ناورد یاد
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
بیاراست مژگان به خوناب گرم
چنین گفت با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بى وفائى کنم
نه با اهرمن آشنائى کنم
سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت
سر بانوانى و هم مهترى
من ایدون گمانم که تو مادرى
سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد. سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه یوسف و زلیخا دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد و چنانچه در نمایشنامه افسانه، افسانه ها نوشتیم، اکثر افسانه هاى سامى، افسانه هاى شاهنامه مى باشد که رنگ روى سامى گرفته است و نیز در آئین اوستا نوشته ایم که کتاب اوستا یک کتابخانه کتاب بوده است که تاریخ شاهان ایران یکى از
۱۲۰ جلد کتاب، کتابخانه اوستا مى باشد و چگونگى به نظم آوردن آن را توسط فردوسى در زندگینامه پیروز پارسى، یعنى حکیم ابوالقاسم فردوسى شرح داده ام
بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد
از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
بدو اندر آویخت سودابه چنگ
بدو گفت من راز دل پیش تو
بگفتم نهانى بد اندیش تو
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟
به پیش خردمند رعنا کنى
بزد دست و جامه بدرید پاک
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک
برآمد خروش از شبستان اوى
فغانش زایوان برآمد بکوى
در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند
سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد
سراسر همه دشت بریان شدند
سیاوش بیامد به پیش پدر
یکى خود و زرین نهاده به سر
سخن گفتنش با پسر نرم بود
سیاوش بدو گفت انده مدار
کزین سان بود گردش روزگار
سرى پرز شرم و تباهى مراست
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و باد یکسان بود
سواران لشکر برانگیختند
همه دشت پیشش درم ریختند
سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد
یکى شادمانى شد اندر جهان
میان کهان و میان مهان
سیاوش به پیش جهاندار پاک
بیامد بمالید رخ را به خاک
که از نفت آن کوه آتش پرست
همه کامه دشمنان کرد پست
بدو گفت شاه اى دلیر جهان
که پاکیزه تخمى و روشن روان
چنانى که از مادر پارسا
بزاید شود بر جهان پادشا
سیاوخش را تنگ در برگرفت
زکردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور مى در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید!
این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام سید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.
و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند
گرفته شده از شاهنامه فردوسی

📚 https://t.center/Ahmadi111

.
Forwarded from احمدی 1
🔶#چهارشنبه_سوری_در_شاهنامه
قسمت سوم
بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد
از آن تخت برخاست با خشم و جنگ//
بدو اندر آویخت سودابه چنگ//
بدو گفت من راز دل پیش تو//
بگفتم نهانى بد اندیش تو//
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟//
به پیش خردمند رعنا کنى//
بزد دست و جامه بدرید پاک//
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک//
برآمد خروش از شبستان اوى//
فغانش زایوان برآمد بکوى//
در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس// پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند
سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد
سراسر همه دشت بریان شدند//
سیاوش بیامد به پیش پدر//
یکى خود و زرین نهاده به سر//
سخن گفتنش با پسر نرم بود//
سیاوش بدو گفت انده مدار//
کزین سان بود گردش روزگار//
سرى پرز شرم و تباهى مراست//
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت//
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت//
زآتش برون آمد آزاد مرد//
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد//
چو بخشایش پاک یزدان بود//
دم آتش و باد یکسان بود//
سواران لشکر برانگیختند//
همه دشت پیشش درم ریختند//
سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد
یکى شادمانى شد اندر جهان//
میان کهان و میان مهان//
سیاوش به پیش جهاندار پاک//
بیامد بمالید رخ را به خاک//
که از نفت آن کوه آتش پرست//
همه کامه دشمنان کرد پست//
بدو گفت شاه اى دلیر جهان/؛
که پاکیزه تخمى و روشن روان//
چنانى که از مادر پارسا//
بزاید شود بر جهان پادشا//
سیاوخش را تنگ در برگرفت//
زکردار بد پوزش اندر گرفت//
مى آورد و رامشگران را بخواند//
همه کام ها با سیاوش براند//
سه روز اندر آن سور مى در کشید//
نبد بر در گنج بند و کلید!//
🔸این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام سید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.
و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند
پایان
گرفته شده از شاهنامه فردوسی

📚https://t.center/Ahmadi111


.
Forwarded from احمدی 1
🔴🥀چهارشنبه سوری در شاهنامه
قسمت دوم

🔶#چهارشنبه_سوری_در_شاهنامه

سور به معناى میهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پریدن؟ براساس سروده هاى پیروز پارسى، حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد.
پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش مى شود
یکى روز کاووس کى با پسر
نشسته که سودابه آمد ز در
زناگاه روى سیاوش بدید
پر اندیشه گشت و دلش بردمید
زعشق رخ او قرارش نماند
همه مهر اندر دل آتش نشاند
سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند:
که باید که رنجه کنى پاى خویش
نمائى مرا سرو بالاى خویش
بیاراسته خویش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرویان هزار
آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت:
هر آنکس که از دور بیند ترا
شود بیهش و برگزیند ترا
زمن هر چه خواهى همه کام تو
بر آرم نپیچم سراز دام تو
من اینک به پیش تو افتاده ام
تن و جان و شیرین ترا داده ام
سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید و همزمان به او نزدیک مى شود. ناگاه او را در آغوش کشیده و مى بوسد
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد
همانا که از شرم ناورد یاد
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
بیاراست مژگان به خوناب گرم
چنین گفت با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بى وفائى کنم
نه با اهرمن آشنائى کنم
سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت
سر بانوانى و هم مهترى
من ایدون گمانم که تو مادرى
سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد. سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه یوسف و زلیخا دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد و چنانچه در نمایشنامه افسانه، افسانه ها نوشتیم، اکثر افسانه هاى سامى، افسانه هاى شاهنامه مى باشد که رنگ روى سامى گرفته است و نیز در آئین اوستا نوشته ایم که کتاب اوستا یک کتابخانه کتاب بوده است که تاریخ شاهان ایران یکى از
۱۲۰ جلد کتاب، کتابخانه اوستا مى باشد و چگونگى به نظم آوردن آن را توسط فردوسى در زندگینامه پیروز پارسى، یعنى حکیم ابوالقاسم فردوسى شرح داده ام

ادامه دارد

📚https://t.center/Ahmadi111


.
🔸تالشی:#کلو_چارشنبه(#کولو_چارشنبه

🅰🔸فارسی:#چهارشنبه_سوری

🔵🔹تالش به ارتفاع ،بلندی،تپه ،کوله میگوید
به پشت گرفتن چیزی یا کسی را ،#کول_آگته،میگوید
و هم چنین به کوهان حیوانات #کول میگوید

🔸 در گویش تالشی علاوه براینکه پوست درختان را َوَل یا توال میگفتند و به پوست های پهن تر هستند #لو میگویند
نشان به آن نشانی که در تالش قدیم برای پوشاندن روی کندوهای زنبور عسل از پوست درختان روناس که پهن بودند استفاده میکردند و به آن #لو میگفتند

🔴🔹#کولو_چارشنبه به معنی چارشنبه بلند یا چارشنبه ای که در از سایر چهارشنبه ها بزرگتر و بلندتر است
یا چارشنبه ای که پشت همه چارشنبه ها را به پشت گرفته یا همه چارشنبه در پشت او قرار گرفته اند

🅰🔸#کولو_چارشنبه :پوست همه چارشنبه ، همه چارشنبه زایده کولوچارشنبه هستند

🅰🔸#کلو_چارشنبه=کولوچارشنبه =چهارشنبه ای در راس همه چهارشنبه ها قرار گرفته است =آغازگر همه چارشنبه ها که بعد از چهارشنبه سوری قرار دارند

اسفندیاراحمدی

📚 https://t.center/Ahmadi111
Forwarded from تـــــــالـــــــــــــش
🌸🌸🌸🍂🍂🌸🌺🌸🍂
هیزم چارشنبه‌سوریت، قلب سوزان من است
آب روی آتش دل، اشک چشمان من است

بر لبم جاری نباشد شعر تر بی عشق تو
باغ رویا، بی تو خشک از خواب باران من است

سرخی این شعله از تو، زردی غم سهم من
عشق، گرمابخش شب‌های زمستان من است

سیب کال عاشقی با آن‌که دندانم شکست
بین دستان تو -حوا- دشتِ رضوان من است

پنجره را باز کن، خورشید مهمانت شود
لحظه‌ی دیدار تو، صبح بهاران من است

غنچه‌ی لبخند بر لب، روزگارت پر بهار
دور بودن‌های تو از درد، درمان من است

زندگی بی عشق یعنی باغ بی برگ و ثمر
عشق تو -هر چند دوری- باغ و بستان من است


#چهارشنبه_سوری -#مبارک
📚 https://t.center/ahmadi5432


.
#چهارشنبه_سوری یک آیین پُر مهر ایرانیست؛ جز مهر و آرامش در آن هیچ نکاریم!

✳️ نقاشی جشن چهارشنبه سوری در کاخ چهل ستون اصفهان
📚 https://t.center/Ahmadi111
👆👆👆👆👆👆👆👆
🔶قسمت دوم و پایانی

🔶#چهارشنبه_سوری_در_شاهنامه

سور به معناى میهمانى و جشن مى باشد و اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پریدن؟ براساس سروده هاى پیروز پارسى، حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد.
پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش مى شود
یکى روز کاووس کى با پسر
نشسته که سودابه آمد ز در
زناگاه روى سیاوش بدید
پر اندیشه گشت و دلش بردمید
زعشق رخ او قرارش نماند
همه مهر اندر دل آتش نشاند
سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند:
که باید که رنجه کنى پاى خویش
نمائى مرا سرو بالاى خویش
بیاراسته خویش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرویان هزار
آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت:
هر آنکس که از دور بیند ترا
شود بیهش و برگزیند ترا
زمن هر چه خواهى همه کام تو
بر آرم نپیچم سراز دام تو
من اینک به پیش تو افتاده ام
تن و جان و شیرین ترا داده ام
سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید و همزمان به او نزدیک مى شود. ناگاه او را در آغوش کشیده و مى بوسد
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد
همانا که از شرم ناورد یاد
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
بیاراست مژگان به خوناب گرم
چنین گفت با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بى وفائى کنم
نه با اهرمن آشنائى کنم
سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت
سر بانوانى و هم مهترى
من ایدون گمانم که تو مادرى
سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد. سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه یوسف و زلیخا دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد و چنانچه در نمایشنامه افسانه، افسانه ها نوشتیم، اکثر افسانه هاى سامى، افسانه هاى شاهنامه مى باشد که رنگ روى سامى گرفته است و نیز در آئین اوستا نوشته ایم که کتاب اوستا یک کتابخانه کتاب بوده است که تاریخ شاهان ایران یکى از
۱۲۰ جلد کتاب، کتابخانه اوستا مى باشد و چگونگى به نظم آوردن آن را توسط فردوسى در زندگینامه پیروز پارسى، یعنى حکیم ابوالقاسم فردوسى شرح داده ام
بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد
از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
بدو اندر آویخت سودابه چنگ
بدو گفت من راز دل پیش تو
بگفتم نهانى بد اندیش تو
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟
به پیش خردمند رعنا کنى
بزد دست و جامه بدرید پاک
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک
برآمد خروش از شبستان اوى
فغانش زایوان برآمد بکوى
در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند
سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد
سراسر همه دشت بریان شدند
سیاوش بیامد به پیش پدر
یکى خود و زرین نهاده به سر
سخن گفتنش با پسر نرم بود
سیاوش بدو گفت انده مدار
کزین سان بود گردش روزگار
سرى پرز شرم و تباهى مراست
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و باد یکسان بود
سواران لشکر برانگیختند
همه دشت پیشش درم ریختند
سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد
یکى شادمانى شد اندر جهان
میان کهان و میان مهان
سیاوش به پیش جهاندار پاک
بیامد بمالید رخ را به خاک
که از نفت آن کوه آتش پرست
همه کامه دشمنان کرد پست
بدو گفت شاه اى دلیر جهان
که پاکیزه تخمى و روشن روان
چنانى که از مادر پارسا
بزاید شود بر جهان پادشا
سیاوخش را تنگ در برگرفت
زکردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور مى در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید!
این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام سید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد.
و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند
گرفته شده از شاهنامه فردوسی

📚 https://t.center/Ahmadi111

.
🌸🌹فارسی :#چهارشنبه سوری

🌺🌼تالشی :#کلو# چهارشنبه

🍀تالشان باستانی روز چهارشنبه قبل از عید نوروز را جشنی به نام #کلو چهارشنبه میگرفتند آنها در این روز خود را برای استقبال از سال جدید که آن را آغاز فصل زندگی دوباره و فصل کار و پاکیزگی میدانستند آماده میکردند


🔶 اولین کاری که در تالش باستان متداول بود و برای افرادی که شغل کشاورزی داشتند بسیار حیاطی بود در سال پیش جهت کشت از کدام نوع حبوبات و غلات لستفاده کنند که محصول بیشتری برداشت کنند از این رو لازم بود قبل از شروع کشت و بدز باشی محصولات مورد نیاز خود را آزمایش نمایند

🌴🍂 آنها برای اینکه بتوانند در سال جدید مسئول خوبی را برداشت کنند از قبل از انواع غلاتی که داشتند آنها میخیساندند در ظروف های کوچک میریختند و روزانه مقداری آب به آن میداند تا سبز شود و به رشد برسد ،سپس از غلاتی که از این طریق آماده کرده بودند ،هر غله که پر پشت و زود رشد بود برای کشت سال جدید انتخاب میکردند

🔵مثال : آنها انواع حبوبات و غلات را که شامل جو و گندم و عدس و سایر اقلام را قبل کشت از این طریق آزمایش میکردند و متقعد بودند هریک از آنها که زودتر رشد کند و پرپشت شود برای سال جاری مناسب است

🍀🌹اما متاسفانه در حال حاظر خیلی از مردم دلیل پرورش سبزه ها قبل عید را نمی دانند این کار برای زیبایی سفره هفت سین انجام میدهند قافل از اینکه مردمان تالش باستان خیساندن انواع غلات را برای آزمایش کردن آنها برای کشت در سال پیش رو انجام میداندند

💐🔥 یکی دیگر از رسم چهارشنبه سوری که در تالش باستان رسم و متداول بود و تالشها به آن #ویرانشه میگفتند (خانه تکانی)بود آنها بر این باور بودند که باید با پاگیزگی به استقبال سال جدید رفت تا برکت بر زندگی جاری شود در نتیجه خانه ها با انواع گل ها که قبل آماده کرده بودند رنگ آمیزی میکردند و همه اطراف و اکناف خانه و حیاط را جارو میزدند و تمیز میکردند.

🔥🔥 در گذشته های دور در غروب شب چهارشنبه تالش ها در مکانی از محل آتش با هیزم های انبوع آتش روشن میکردند و مرد و زن فامیل دور هم می نشستند و انواع شیرینی و نتقلاتی که از قبل آماده کرده بودند میخورد و به رقص و پایکوبی و
میپرداختند که بعد این رسم به پریدن روی آتش متداول شد
اسفندیاراحمدی
📚 https://t.center/Ahmadi111

.
🔶برگی از تاریخ تالش باستان

🔵🌸 #روز زن در تالش باستان

🔵 در تالش باستان با تمام شدن چله کوچک مردم تالش باستان خود را برای برگذاری # روز #زن که آن در روز چهارشنبه سوری برگذار میکردند، مهیا میکردند این روز را جشن میگرفتند ،بعداز برگذاری #روز زن که در آخرین روز چهارشنبه سال برگذار میکردند سپس به استقبال عید نوروز می رفتند

🔶 در روز اول اسفند افرادی که از روز شمار تاریخ اطلاعاتی داشتند شب ها در محل ها حرکت می کردند و در اجرای این آیین باستانی با خواندن # نوروز نامه فرا رسیدن در وصف بهار و جشن نوروز و جشن چهارشنبه سوری #روز زن را به مردم اطلاع میدادند مردم نیز به قدر تمکن مالی که داشتند به #به نوروز خوانها هدیایی می دادند

زن های تالش نیز کار نظافت محل زندگی را آغار میکردند آنها از قبل انواع گلهای رنگی که از قبل برای برای رنگ آمیزی خانه تهیه کرده بودند ،خانه ها را به دلخواه خود زنگ آمیزی میکردند و زیباترین لباسهای خود را که از رنگ های متفاوت تهیه کرده بودند می پوشیدند

🔷بعد از آن که نظافت خانه توسط #زن های تالشی به پایان میرسید یک هفته باقی مانده به روز چهارشبنه سوری اختیار خرید را به زن ها میداند تا آنچه چه را نیاز دارند برای خود بخرند و روز چهارشنبه سوری نیز مردها بابت این روز را # که روز قدردانی از زحمات زنان #تالشی بود هدایایی به زنان می دادند

🔶تالشان باستان این روز را یک شبانه روز جشن میگرفتند آنها علاوه بر جشن روزانه ،شب ها نیز آتش می افروختند و در کنار آتش به رقص و پایکوبی میپرداختند در این روز،" #زن های تالشی برای اینکه هدایایی که از مردان میگیرند بی پاسخ نماند ،تتقلاتی آماده میکردند ،با این نتقلات از مردانی که چه فامیل و چه همسایه به دیدار آنها و تیریک گفتن روز #زن می رفتند ،پذیرایی میکردند

🔴 این رسم بعد از حجمه اعراب تازه مسلمان به تالش و بعد از اسلام آوردن مردم تالش کما کان ادامه داشت
تازمان ظهور صفویه این سنت# تالشی رنگ باخت نتها چیزی که از آن باقی ماند روز #چهارشنبه سوری بود ،اما بدون روز زن
فبا ظهور انقلاب اسلامی در ایران روز تولد فاطمه زهرا را روز زن نامگذار کردند

🌹 روز #زن تالشان پیشاپیش مبارک

🔷اسفندیار احمدی

📚 https://t.center/Ahmadi111

.