♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥

✅🔸اشعاری زیبا ،و به جا مانده از امیره ساسان ،حاکم وقت شهر#گسکر ،#تالش

این اشعار هنوز در بین #تالشان زمزمه می شود ،امیرساسان در جنگی که با #حسن_صباح داشت ، بدست او اسیر شد و او سالها در الموت قزوین زندانی بود و سر انجام در سن کهنسالی آزاد میشود و این اشعار را می سراید

امیره ساسانیم قزوینی کا آبیم پیر
شوشلی تنگه سر اومه چمن ویر
بوره لم یَو نَری اِسپی اِرز اَخازی
رَزه گَشتم اَپی،اسپی آوی نخچیر

🔸ترجمه :
من امیر ساسانم در قزوین پیر شدم
تنگه شوشل (ییلاق رضوانشهر) آمد به یادم
اسب بور من کاه نمیخورد ، علف سبز میخواهد
گردش در رَزه(ییلاق رضوانشهر ) و شکار ، در اسپی آوی (ییلاق رضوانشهر ) را دلم میخواهد
ـــــــــــــــــــــــــــــ

پیره پلنگ آبیم شکسته دندون
گوسندن برمینه یَوَره بندون
اگر از بمونوم ذات پلنگون
تلافی آکرم از گوسندون

🔸ترجمه :
مثل پلنگ پیر شدم و دندانهای من شکسته
گوسفندان از آن طرف کوهها می آیند
اگر من روزی به ذات پلنگی خود بر گردم
تلافی خودم را از گوسفندان در می آورم

ـــــــــــــــــــــــــــــ

رخونی دَگنیم ،بی طاقتیم یار
از اشتی وریکا خجالتیم یار
بِ من مِلَت بده خدمت برسیم
هر امر ت کَری اطاعتم یار

🔸ترجمه :
راه ییلاقی را طی میکنم اما توانی برای من نمانده یار
من پیش تو شرمنده ام یار
به من فرصتی بده تا خدمت برسم یار
هر امری داشته باشی ‌، اطاعت میکنم یار

اسفندیاراحمدی

📚 https://t.center/Ahmadi111