📚🔶 #برگی از تاریخ تالش باستان🔵🔶جنگ کادوسها با اردشیر سوم
صفحه (8)
✅🔶 در صفحه (7)به آنجا رسیده بودیم ،که پیکی
از پایتخت نزد تیرداد آمده، و خبر ناگواری به همراه داشت
🔴🔷 این پیک خبری
از سوی آتس سا برای تیرداد آورده بود.... ....
🔵🔷 تیرداد(
#ببرکادوس ) من آنقدر زنده خواهم ماند تا هیکل رشید ترا ببینم ،زیرا زهر به تدریج در من اثر میکند و مرا خواهد کشت .تیرداد (
#ببرکادوس) اگر آب به دست داری به زمین بگذار خودت را به شوش برسان....
✅🔶تیرداد (
#ببرکادوس )وقتی که این پیام را دریافت میکند ،به خیال این زهردادن به آتس سا توسط اردشیر و صدراعظم او (باگواس)مکار انجام شده ....
✅🔶 این بار با عزمی قویتر به پایتخت حمله کند و پایتخت را به خاک و خون بکشاند و انتقام آتس سا
از آنها بگیرد...
✅🔶لازم است قبل
از اینکه ادامه ماجرا را دنبال کنیم مرور کوتاهی داشته باشیم به مصمومیت آتس سا ....
که ماجرا به قرار زیر است !!!!!!
✅🔷 آرتا همسر تیرداد(
#ببرکادوس)
از قبلا که راهی شوش شده بود تا در خدمت بانوی خود آتس سا باشد ،چون آرتا زمانی تدیمه و گارد محافظ آتس سا بود . این اطلاع داشت که بانو آتس سا عاشق تیرداد است و تیرداد نیز دل داده او ست ...
آرتا با شیندن خبر حمله تیرداد به پایتخت میداند که اگر پای تیرداد به پایتخت برسد این بار حتما با آتس سا ازدواج میکند این فکر موجب شد که او تصمیم ناجوانمردانه ای بگیرد .....
✅ احساسات زنانه آرتا براو غلبه میکند،او که
از قبل زهر کشنده را که
از( سندرس مرتاض)دزدیده بود در صبوح آب آتس سا میزیرد و او را مصموم میکند.،اما بعد
از چند لحظه عاطفه مادرانه بر او غلبه میکند و به نزد آتس سا برمیگردد ،و اقرار میکند که در آب او زهر ریخته است .....
آتس سا که میداند دیگر گریزی
از مرگ نیست به آرتا میگوید ای کاش به من فرصتی میدادی تا تیرداد را ببینم
آرتا به او میگوید خواهی دید چون این اثر نهایی این زهر 15روز طول خواهدکشید
✅🔶 آتس سا هرمز را شکر میکند و به آرتا میگوید تو مرا رستگار کردی این سرنوشت من بود ،من این راز هرگز به تیرداد نخواهم گفت به شرط آنکه به سرزمین کادوس برگردی و
از بهمن من و داتام کوچک حفاظت و مراقبت کنی آرتا نیز قبول میکند تا تمام خواسته های آتس سا را مو به مو انجام دهد
✅🔶برمیگردیم به سرزمین کادوس و ماجرای تصمیصم ببر کادوس را برای حمله به پایتخت دنبال میکنیم ...
✅🔷تیرداد در میز گردی که با مردم سرزمین کادوس تشکیل میدهد به آنها میگوید:
ای سپاهیان فاتح
ای شیرمردان و شیرزنان کادوس
ای جوانان رشید کادوس
ای دختران و زنان جنگجوی کادوس
من عزم خود را جزم کرده ام تا انتقام خود و بانو آتس سا را
از اردشیر بگیریم ،اگر هیچ کس مرا یاری نکنید من به نتهایی به این ماموریت می روم
شما در انتخاب مختارید....
بدانید :اگر فرزند داتام نابود شود ،سپاه اردشیر و باگواس مکار ،سرزمین کادوس را به خاک و خون خواهند کشید،و یک تن
از شما را زنده نخواهند گذاشت
✅🔶سر انجام تعداد 50هزار نفر
از کادوسها با تیرداد(
#ببرکادوس) پیمان بسته و راهی پایتخت می شوند
🔵🔶 در این اثنا جاسوسان اردشیر با کبوتران نامه بر پیامی به این مضموم شوش منتقل میکنند، که:
🔷 ببر کادوس با سپاهی عظیم به جانب پایتخت می آید مثل سیل بنیان کن به حرکت در آمده همه چیز را در سر راهش خواهد خورد و نابود میکند
🔷در چهره مردانه ببر خشم و عصبانیت ،خونریزی و انتقام میبارد
🔷عینا شبیه ببری شده که برای که خود را برای دریدن و پاره کردن شکار آماده میکند..
🔷در تحقیقات کوتاه به این نتیجه رسیده ایم که (ببر کادوسها )جزکشتار دسته جمعی سکنه پایتخت و آتش کشدن شوش و پایتخت و آتش زدن شوش و نابود کردن دولتیان منظوری ندارد
✅🔶این گذارش بدست باکواس صدراعظم اردشیر رسید او نامه فوق را برای اردشیر قرائت کرد ..
همه آنها تیرداد را میشناختند ،لرزه بر اتدام آنها افتاد
باگواس در جستجوی پناهگاهی بود که با رسیدن تیرداد خود را مخفی کند
اردشیر به جانب کاخ آتس سا به راه افتاد در حالی که زیر لب میگفت :ببردیوانه شده ،خشم او همه را میسوزاند و نابود میکند ،هیچ نیرویی جلو دار او نیست ،فقط آتس سا "فقط آتس سا
آتس سا میتواند این آتش مهیب را خاموش کند
او مرا
از لشکری به کادوس منع کرده بود ولی من حرف او را گوش نکردم
🔶برگرفته
از :ده مردرشید
انتقام تیرداد
🔷#ادامه دارد باما همراه باشید
🔶پایدار ایران جاویدان
تالش🔷#اسفندیاراحمدی📚 https://t.center/Ahmadi111