شهید احمد مَشلَب

#نجف
Channel
Logo of the Telegram channel شهید احمد مَشلَب
@ahmadMashlab1995Promote
1.31K
subscribers
16.8K
photos
3.23K
videos
942
links
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
شهید احمد مَشلَب
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_پانزدهم صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و به گریه‌هایم #شک کرده بود که با تندی حساب کشید :«چرا گریه می‌کنی؟ ترسیدی؟» خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندان‌بان جدید جانم را به لبم رسانده بود و حتی نگاهم…
#دمشق_شهر_عشق

#قسمت_شانزدهم

قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»

و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»

ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشی‌اش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»

اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه می‌خوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»

نفهمیدم چه می‌گوید و دلم خیالبافی کرد می‌خواهد #فراری‌ام دهد که میان گریه خندیدم و او می‌دانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر می‌بُره تا به تو برسه!»

احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینه‌ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشه‌ای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه می‌خوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»

و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمی‌دونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمی‌خوای رافضی‌ها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»

از گیجی نگاهم می‌فهمید حرف‌هایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول ُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا می‌کنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»

طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ می‌کرد که فاتحه جانم را خواندم و او بی‌خبر از حضور این رافضی همچنان می‌گفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضی‌ها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضی‌ها این شهر رو اشغال می‌کنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی می‌برن!»

نمی‌فهمیدم از من چه می‌خواهد و در عوض ابوجعده مرا می‌خواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»

از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد می‌کنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»

تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد می‌کرد و او نمی‌فهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»

من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی‌ها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضی‌ها تو حرم مراسم دارن!»

سال‌ها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیه‌السلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.

انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر می‌زد که پایم برای بی‌حرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار می‌کردم که ناچار از اتاق خارج شدم.

چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و می‌ترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبال‌مان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را می‌سوزاند.

با چشمانم دور خودم می‌چرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج می‌کردم می‌دیدم ابوجعده کنارم خرناس می‌کشد.

وحشت این نامرد که دورم می‌چرخید و مثل سگ لَه‌لَه می‌زد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.

بسمه خیال می‌کرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد می‌گفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«می‌خوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...


#ادامه_دارد


✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد

@AhmadMashlab1995
#خاطرات_شهدا


🔰هادی #سه_بار برای مبارزه با داعش👹 راهی منطقه #سامراء شد. او با نیروهای حشدالشعبی چه در کارهای فرهنگی چه کارهای نظامی و دفاعی👊 همکاری نزدیکی داشت.

🔰در حومه ی سامرا،ناگهان صدای انفجار💥 مهیبی آمد،عملیات انتحاری در بین سربازان عراقی و #هادی به آرزویش رسید🕊 خبر رسید که #هادی_ ذوالفقاری مفقود شده و جز لاشه ی دوربین عکاسی اش📸 هیچ چیز دیگری و حتی پیکری از او به جانمانده است🚫

🔰سه روز از #شهادت هادی گذشته بود. یقین داشتم حتی شده قسمتی از #پیکرهادی پیدا می شود👌 چون او برای خودش قبر آماده کرده بود. همان روزخبر دادند در فرودگاه نظامی🛫 #شهرالمثنی، یک کامیون🚚 آمده که #پیکر_شهدا راآورده

🔰بیشتر این شهدا از #سامرا بودند و در میان آنها یک جنازه وجود دارد که سالم است اما #گمنام! وهیچ مشخصه ای ندارد، فقط در دست راست او دو انگشتر💍 #عقیق است. به یاد هادی افتادم. رفتم و کامیون پیکر شهدا🌷 را دیدم.

🔰خودش بود. اولین شهید🌷 #شیخ_هادی بود که آرام خوابیده بود😭 #صورتش کمی سوخته بود اما کاملاً واضح بود که هادی است.
یاد روزی افتادم که با هم از سامرا به⇜ بغداد بر می گشتیم.

🔰هادی می گفت برای #شهادت باید از خیلی چیزها گذشت. از برخی گناهان🔞 فاصله گرفت
هادی در معرکه #شهیدشد و غسل نداشت خودش قبلاً پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش🌷 را درمیان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند!

🔰ناخواسته کل قبرش سیاه و وصیت📜 شهید عملی شد. به گفته دوستانش یک #شال «یافاطمة الزهرا(سلام الله علیها)» هم بود که آن را روی #صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهید نوشتند: #یازهرا

🔰اما همه دوستان و آشنایان، بر این باورند که شاید علت این #مفقودیت، ارادت ویژه شهید به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بوده چون وقتی پیکر او با این #تأخیر چند روزه پیدا شد، آغاز #ایام_فاطمیه بود. شبی که او به خاک سپرده شد، 🌙شب اول فاطمیه بود.

🔰هادی #وصیت کرده بود پیکرش را در ↵سامرا، ↵کاظمین، ↵کربلا و ↵نجف #طواف دهند. این وصیت بعید بود اجرا شود. چرا که عراقی‌ها شهدای خود را #فقط به یکی از حرمین می‌برند و بعد دفن می کنند.

🔰اما در مورد هادی باز هم شرایط تغییر کرد، ابتدا پیکر او را به سامرا و بعد به کاظمین بردند. سپس در کربلا و #بین_الحرمین پیکر او تشییع شد. بعد هم به #نجف بردند و مراسم اصلی برگزار شد.و درجوار حضرت علی (علیه السلام) درقبرستان #وادی_السلام به خاک سپرده شد🌷


#شهید_هادی_ذوالفقاری


🕊|
@AhmadMashlab1995
ب نیابت شهید احمد مشلب😍
#ارسالی
#نجف
@ahmadmashlab1995 🥀
کنار شهید بی سر به یاد شهید احمد مشلب
#نجف_آباداصفهان
#مزارشهیدمحسن_حججی
#ارسالی_کاربران
╭─┅═🌸🍀🌸═┅─╮
@AhmadMashlab1995
╰─┅═🌸🍀🌸═┅─╯
Forwarded from عکس نگار
#مسئولیتهای_سردار_شهید_حاج_حسین_همدانی

💠 فرماندهی لشکر 32 انصارالحسین استان همدان، فرماندهی لشکر 16 قدس استان گیلان و معاونت عملیات قرارگاه قدس از جمله مسئولیت‌های سردار همدانی در دوران دفاع مقدس بود.💠


↙️با پایان جنگ تحمیلی سردار همدانی در پست های مختلفی همچون #فرمانده قرارگاه نجف اشرف و فرمانده لشکر 4 ،#رئیس ستاد نیروی زمینی سپاه پاسداران،جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج سپاه (دو دوره)، #مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و #جانشین سازمان بسیج مستضعفان به خدمت پرداخت .↘️


🔖سردار #سرتیپ پاسدار حسین همدانی، در عنفوان جوانی با تفکرات حضرت #امام (ره) آشنا شد و از محضر درس مکارم اخلاق و احکام شهید محراب آیت‌الله #مدنی که در همدان تبعید بودند، بهره‌ برد.🔖


پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پایه‌گذاری و تأسیس #سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی استان همدان، خود نیز به عنوان یکی از ارکان اصلی شورای عالی فرماندهی سپاه استان همدان، فعالیتش را آغاز کرد و با کمک همرزمان و پاسداران آن خطه، به پاکسازی عناصر طاغوت و عوامل فساد و نفاق پرداخت و از آنجا که چندین بار به دست #ساواک دستگیر شد و مورد تعقیب بود، عوامل طاغوت را به خوبی می‌شناخت.


با آغاز #جنگ تحمیلی، لحظه‌‌ای درنگ نکرد و راه کردستان را در پیش گرفت و از آنجا که پیش از جنگ نیز به کمک مردم محروم کردستان شتافت و با دیگر دوستان و همرزمان در آنجا نیز گروهک‌های ضدانقلاب را می‌شناخت، دیری نپایید که به صف دشمن‌ستیزان پیوست و فرماندهی عملیات‌های مطلع‌الفجر را با پیروزی کامل بر عهده گرفت.


#فرماندهی جبهه میانی سرپل ذهاب هم از دیگر گام‌‌هایی بود که در راستای مبارزه با دشمن بعثی برداشت و پس از مدتی کوتاه به همراه حاج احمد #متوسلیان و شهید #همت و شهید #شهبازی در تشکیل و سازماندهی #لشکر 27 محمد رسول الله (ص) نقش بسزایی داشت.


مسئولیت عملیات #فتح‌المبین ، نقش آفرینی در تشکیل #یگان‌های رزم سپاه و نخستین #فرماندهی لشکر 32 #انصارالحسین (ع) استان همدان، از دیگر خدمات این سردار خدوم سپاه اسلام بود.


هدایت و فرماندهی لشکر 16 #قدس گیلان و نقش آفرینی در عملیات‌‌های مهم و حیاتی همچون #کربلای 4 و #کربلای 5 و #معاونت اطلاعات و عملیات قرارگاه عملیاتی #قدس که چندین لشکر و تیپ مستقل را تحت امر داشت، از وی فرماندهی #زبده همچون دیگر فرماندهان سپاه اسلام ساخت که تا آخرین عملیات موفق سپاه اسلام با منافقان کوردل که با نام #مرصاد به نتیجه رساند، لحظه‌ای آرام نگرفت و پس از دفاع مقدس به دانشگاه فرماندهی و ستاد رفت و تحصیل نظری و دانشگاهی هدایت یگان‌ها را هم به تجربیات ارزنده‌اش افزود و با انتصاب به عنوان فرمانده قرارگاه #نجف اشرف و #لشکر 4 بعثت در غرب کشور، کارنامه‌ای موفق از خود بر جای گذاشت.


جانشینی سازمان بسیج مستضعفان از او فرماندهی کهنه‌کار با کوله‌باری از تجربه و شناخت ساخت که سبب شد مسئولیت حساس‌ترین و مهم‌ترین سپاه کشور که دارای ویژگی‌های خاص است، بر عهده او گذاشته شود.


گفتنی است، سردار سرتیپ همدانی، مفتخر به دریافت دو 🎖🏅نشان فتح از دست #مقام معظم رهبری و فرمانده کل قواست که به خاطر هدایت و فرماندهی موفق لشکرهای تحت امر در دوران دفاع مقدس بوده است.


سردار حسین همدانی از فرماندهان 🎖عالی رتبه سپاه و جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام حسین(ع) #پنجشنبه عصر پس از سال ها مجاهدت در راه خدا در مسیر #حلب به دست تروریست‌های داعشی به فیض عظمای #شهادت نایل شد.
#سردارمدافع_حرم
#شهیدحاج_حسین_همدانی
#دومین_سالگرد_شهادت
#کپی_باذکر_صلوات_به_روح_شهیدهمدانی
🌿🌸کانال رسمی شهیدمَشلَب🌿🌸
https://t.center/AHMADMASHLAB1995
اگر آرزوی شهادت داری
امشب آرزوی شهادت داشته باش...
🌹شب تقدیر و سرنوشت است🌹
#مهرماه_١٣٩۵
#نجف_اشرف
#ضریح_مطهرامام_علی_ع
#به_یاد_شهید_مشلب
#ماه_علقمه
🌹کانال رسمی شهیداحمدمَشلب🌹
👇
@AHMADMASHLB1995
شهید احمد مَشلَب
🌺 Sticker
السلام علیک یا امیر المومنین

#نجف_اشرف
شهید احمد مَشلَب
Photo
👆👆👆
#زیارت
مهرماه ۹۵ پارسال بود دقیقا سه روز بود از مشهد اومده بودم
و پدرم گفت امسال احتمالا نریم کربلا
منم که تازه از مشهد اومدم حال و هوای حرم داشتم و دلم پرمیکشید خیلی بد دلم شکست
همه چی جور بودا پاسپورتا آماده اما از لحاظ امنیتی و بمب گذاری هایی که شده بود خانواده ام میگفتن نریم
یه شب که تو اتاق خیلی بغض کرده بودم رفتم سراغ گوشیم
و نگاه به عکسای شهید مشلب میکردم
همونجا متوسل شدم به شهید احمد مشلب و کلی گِله و ناراحتی که من زندگیمو وقف شهدا کردم چرا کمکم نمیکنید چرا هوای این دلِ منو ندارید و خلاصه اشک های اون شب نفهمیدم کی خوابم برده بود
ولی صبح علی طلوع باصدای مادرم بیدار شدم که پاشو مدارکتو آماده کن میخوان ویزا بگیرن
یعنی من همین جور مات و مبهوت به مادرم نگاه میکردم هنوز باورم نمی شد و مطمئن بودم شهید مشلب واسطم شده

در اوج ناامیدی که فکر میکردم دیگه واسه اربعین عراق نمیریم
با خانواده ام برای پیاده روی اربعین رفتیم عراق
و من ثواب زیارتمو هدیه کردم به شهید مشلب
و
با همه شلوغیا نجف که بودم این عکس بالایی که گذاشتم از ضریح امام علی رو گرفتم
بچه ها ببینید بخدا شهدا هوای ما رو دارند این ماها هستیم غرق دنیا شدیم
من برات کربلامو از شهید مشلب گرفتم
بیاید امشب برای همه دعا کنیم
و اولین دعامون ظهور حضرت مهدی باشه
درهای رحمت خدا بازه ...
امشبم به حرمت فرق شکافته حضرت علی (ع) میخوام هرکسی آرزوی زیارت داره نصیبش شه و خودمم دوباره زائر حرم ائمه (ع) باشم
سبحانک یا لا اله الا انت،
الغوث الغوث خلصنا من النار یارب

🌷خدایا امشب زیباترین سرنوشت را
برای عزیزی که دعا
میخواند مقدر کن 🌷



برای دلِ بیقرارم دعا کنید
مـــاه علــقمه
التماس دعادارم
#ادمین_کانال_ماه_علقمه
#ضریح_مطهرامام_علی_ع
#نجف
🌹کانال رسمی شهیداحمدمَشلَب🌹
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
امشب تمام دلهره ی ما این است
فردا چه میگذرد بر پیکر تو😔
#به_یاد_شهید_احمد_مشلب
#نجف
#ارسالی_Gharib_tous
#آسمانی_میشوی
✿کانال شهید احمدمشلب✿
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995