#خاطرات_شهدا #از_شهدا_الگو_بگیریم 🔰جنگ تمام شد.من خوشحال شدم از اینکه
#منصور من دیگر به جبهه نخواهد رفت
❌ اما بعد از جنگ بلافاصله دوره
#بازسازی شروع شد و این خوشحالی من زیاد ادامه پیدا نکرد
🙁 چون دو سه شب بعد تصویر
منصور را از تلویزیون
📺 دیدیم که گوینده اخبار
🎙 اعلام کرد:
#منصور_ستاری با حکم امام خمینی (ره) به عنوان فرمانده نیروی هوایی
🛩 منصوب شدند.
🔰خلاصه از این موضوع زیاد خوشحال نشدم
😔 چرا که دوست داشتم شهید ستاری در
#خفا برای این مملکت خدمت کنند.
منصور 8 سال
🗓 #فرمانده نیروی هوایی بود، طولانی ترین دوره ای که سابقه داشت کسی در
#نیروی_هوایی در این سمت باقی بماند.
🔰هر وقت
#تیمسار ماموریت می رفت من از زیر قرآن
📖 ردش می کردم؛ آن روز به قدری عجله داشت که حتی صبر نکرد
🚫 که از زیر قرآن ردش کنم. سورنا خواب بود. او را بوسید و رفت
👤 ساعت 8 و نیم شب
🌒 قرار بود
منصور برگردد. من برای شام سوپ
🍲 و کتلت درست کرده بودم. هر چقدر منتظر ماندم نیامد
❌ ساعت 2و نیم
⏰ بود که با دفتر فرماندهی تماس گرفتم
📞 پرسیدم تیمسار کی می آیند
⁉️ گفتند یک مقدار
#تاخیر دارند.
🔰ساعت 11 و نیم صبح بود که به طور رسمی از رادیو
📻 اعلام کردند تیسمار «
منصور ستاری» فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
🇮🇷 به
#شهادت رسید
🌷. پیکر
منصور من کاملا سوخته بود. مدتی قرقی به حیاطمان می آمد و
منصور هر شب برای او تکه گوشتی میگذاشت. روزی که خبر شهادت
🕊 منصور را دادند بچه ها در حوض حیاط خانه مان پیکر
#بی_جان_قرقی را پیدا کردند.
#شهید_منصور_ستاری@AhmadMashlab1995