+ سید ابراهیـم میگفت دفعه اول که به سوریه اعزام شدم در عملیات تدمر خمپاره درست خورد کنار من ولی به من چیزی نشد..
_گفتم شاید مشکل مالی دارم خدا نخواسته
شهید بشم..
+ آمدم ایران و مباحث مالی خودم را حل کردم..
_ دفعه دوم
که رفتم سوریه،باز خمپاره خورد کنار من و به من چیزی نشد..
گفتم شاید وابستگی به خانواده و بچه هاست که نمیذاره
شهید بشم..
آمدم ایران و از بچه ها دل بریدم..
+ و برای بار سوم
که به سوریه اعزام شدم در عملیاتے ترکش خوردم و مجروح شدم
ولی
شهید نشدم..
_ به ایران که آمدم نزد عارفی رفتم و از او مشکلم را پرسیدم..
ایشان گفتند:
من کان لله كان الله له
تو براے خدا به جبهه نمی روی
برای شهادت می روی…
+نیتت را درست کن
خدا تو را قبول می کند..
_ پدرش می گفت :
این دفعه آخر
مصطفی (سيدابراهيم)
عجیب بال و پردرآوره بود دیگر زمینی نبود..
رفت
و به
آرزويش
رسيد..
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌸#هر_روز_با_یک_شهید🍀@AHMADMASHLAB1995