🌹🕊🌹🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊#لات_های_بهشتی#تهرانی۳یڪ روز یڪی از بچه ها بهم گفت:
«این تهرانی واقعا بچه نترسیه ها
🙃...
وقتی فرستادیش زیر آتش،
😰💥🔥 مرتب تیر مےخورد اطرافش اما
#نمےترسید !
😌 حتی عڪس التمل نشان نمےداد!
😨خیلی آرام و بی هیچ ترسی مےرفت و مےآمد.»
بچه ها باهاش نمےجوشیدند.
خودش هم از بچه ها دوری مےڪرد.
😕😔همیشه یڪ گوشه تنها مےنشست.
😔یڪ روز بهش گفتم:
«چیه تهرانی؟ چرا پڪری؟»
🤔گفت:
«نه پڪر نیستم!
😔اما این بچه ها فڪر مےڪنند با یه آدم لات عوضی طرفن!
😔😕 با ما خوش مشربی نمےڪنن!
😔 تحویلمان نمےگیرن.»
😔مےخواستم فضارو عوض ڪنم، خندیدم و گفتم:
«تهرانی!خداییش
#ته خلاف بودیا»؟!!!
🙃😉با
ته لهجه لاتی گفت:
«ببین!
☝️ من همه ڪار ڪرده ام .
هرڪاری ڪه فڪر ڪنی و توی ذهنت بیاری من ڪرده ام .
😔 همه محله های خلاف تهران من رو مےشناسن
😔 ولی الان اومدم اینجا
#تڪلیفمو_با_خدا و خودم روشن ڪنم. ببینم من همون راه رو بایِس برم یا نه
🤔؟
مےخوام ببینم خدا با من چیڪار میڪنه »؟!
🤔😔گفتم:
«تهرانی!
شنیدم نماز هم نمےخونی »؟!
🤔گفت:
«به جون مادرم دُرُس بلد نیستم !
مےترسم آبروریزی بشه جلوی بچه ها.»
😅به یڪی از بچه های طلبه گفتم:
«به تهرانی نماز یاد بده»!!
گفت:
«آخه این سن بابابزرگ منو داره !خجالت می ڪشم.»
😥گفتم:
«فقط وقتی مےخوای نماز بخونی بلندتر و آروم تر بخون»
🙂بعد رفتم پیش تهرانی و گفتم:
«حواست به این طلبه باشه هر جا رفت نماز بخونه ڪنارش وایسا و هرڪاری ڪرد هرچی خوند تو هم همان را بڪن»!!
😉دو سه روز بعد تهرانی اومد و خیلی شاڪی بود
😡😠گفت:
"این طلبه نمازاش طول مےڪشه!!!
😩😫من اینجوری نمےتونم"!!!
😠😕گفتم:
"خب یه خورده تحمل ڪن تا یاد بگیری!
بعد خودت هر جوری خواستی بخون"!!
🙄ڪم ڪم بچه ها باهاش خودمونی شدند و چیزهای دیگه هم یادش دادند.
😊☺️او هم با علاقه، یاد مےگرفت...
یواش یواش مثل بقیه بچه ها شده بود. همه باهاش دوست شده بودند
🤗 دیگر از آن گذشته طولانی، فقط یڪ
#لهجه_لاتی برایش باقی مانده بود...
😊☺️#ادامه_دارد@AHMADMASHLAB1995