شهید احمد مَشلَب

#برو
Channel
Logo of the Telegram channel شهید احمد مَشلَب
@ahmadMashlab1995Promote
1.31K
subscribers
16.8K
photos
3.23K
videos
942
links
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
مثل #گیلاس

گیلاس وقتی از درخت جدا شد
دیگر جدا شده است
اگر تمام عالم و آدم جمع بشوند نمی توانند گیلاس جدا شده را به درخت پیوند بزنند،چون درخت بازگشت را نمی پذیرد ؛

اما رابطه آب با دریا فرق می کند
اب هر قدر هم آلوده باشد، هرگاه برگردد، آغوش دریا باز است
اول کاری هم که می کند آن را پاک و زلال می کند،

خدا دریای رحمت است
«او بسیار توبه پذیر است»

برخی هستن که تواب اند
یعنی اگر بگویی اشتباه کردم می پذیرند ، اما مهربان نیستن
می گویند: ”#برو” تو را بخشیدم🤚

ولی خدا رحیم هم است
می گوید: ”#بیا” تو را بخشیدم❤️

#تدبر
#کتاب مثل حبه های قند
🍁 @AhmadMashlab1995
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم


💠رنگ

🔰از طرف لشکر بهم گفتند: برای مراسم اربعین #سیدمجتبی که فردا است یک تابلو بزرگ🎆 از تصویر سید نقاشی کن. رفتم خونه شروع کردم به کشیدن تصویر سید. #همسرم آن موقع ناراحتی شدید اعصاب🗯 داشت.

🔰بهم گفت: اگه میشه این تابلو را ببر #بیرون، می ترسم رنگ🎨 روی فرش بریزه. به خانمم گفتم: بیرون هوا سرد است. من زیر تابلو #پلاستیک پهن کردم. مواظب هستم که رنگ نریزد

🔰تصویر را قبل از #اذان_صبح تمام کردم. آمدم وسایل را جمع کنم که آخرین قوطی #رنگ از دستم سُر خورد و ریخت روی فرش😱 نمی دانستم جواب همسرم را چه بدهم. به من گفته بود #برو_بیرون اما من نرفتم😥

🔰بالاخره بیدار شد. با آب💧 و دستمال هم خواستیم رنگ را پاک کنیم #ولی بی فایده بود. خانم من همین طور که با دستمال روی فرش می کشید گفت: خدایا، فقط برای اینکه این شهید🌷 #فرزندحضرت_زهرا (س) بوده سکوت می کنم.

🔰میگن اهل محشر در قیامت، سرهارا از عظمت حضرت زهرا (س) به زیر می گیرند. بعد خانمم نگاهی به #چهره_شهید انداخت و ادامه داد: فردای قیامت به مادرت بگو که من این کار را برای شما کردم. شما سفارش ما را بکن، شاید ما را #شفاعت کنند.»

🔰صبح با هم از خانه🏡 بیرون آمدیم. آماده حرکت شدیم. همان موقع خانم همسایه جلو آمد و به خانم من گفت: شما #شهید_علمدار را می شناسید⁉️ یکدفعه من و همسرم با تعجب😟 به هم نگاه کردیم.

🔰خانم من گفت: بله، #چطور مگه؟! خانم همسایه گفت: من یک ساعت پیش⌚️ خواب بودم. یک جوان با چهره نورانی شبیه #شهدای زمان جنگ آمد و خودش را معرفی کرد. بعد گفت: از طرف ما از #خانم_غلامی معذرت خواهی کنید و بگویید به پیمانی که بستیم عمل می کنیم. شفاعت شما در قیامت با #مادرم_زهرا (س)😭


#شهید_سید_مجتبی_علمدار


@AhmadMashlab1995
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم


🌸🍃| شخصیت #متفاوت و خاصی داشت
گاهی حاج قاسم برای بازدید به #منطقه می آمد👌
می گفتیم : مرتضی تو هم #برو یک عکس با سردار بگیر!📸
می گفت : #حالا وقت برای عکس گرفتن زیاد #است

قصد ظاهر #سازی نداشت
واقعا به این کارها علاقه ای نداشت ...‼️

#حتی وقتی فرماندهان دیگر برای بررسی منطقه می امدند
به دلایل مختلف به #قسمت های دیگر شهر می رفت🙁

می گفتیم : تو به منطقه #تسلط داری
بهتر است بمانی و راهنمایی کنی🔝
می گفت : #دوستان عراقی هستند...آن ها بهتر از من منطقه را می شناسند✌️

#هیچ_وقت این روحیاتش را #درک نکردیم😞‼️ |🌸🍃


#شهید_مرتضی_حسین_پور


🕊|🌹
@AhmadMashlab1995