داستان از زنان نمونه در اسلام...........................
داستان چهل و نهم📚
✍شوهرم خیرش کم شده و شرش زیاد ...🌺.
طیالسی، بخاری در تاریخ خود و حاکم در الکنی از کهمس هلالی روایت نموده اند که گفت:
نزد عمر (رضیاللهعنه) بودم و درحالی که ما نزدش نشسته بودیم ،
ناگهان زنی آمد و نزدش نشست، و گفت: ای امیرالمؤمنین، شوهرم خیرش کم شده و شرش زیاد، به او گفت: به او گفت شوهرت کیست❓️
پاسخ داد: ابوسلمه ، گفت: وی مردی است از جمله صحابه و مردی است صادق ، بعد از آن عمر برای مردی که نزدش نشسته بود گفت:
آیا اینطور نیست ❓️ گفت: ای امیرالمؤمنین، او را جز بد آنچه گفتی نمیشناسم .
بعد به مرد گفت: بر خیز و صدایش کن، زن هنگامی که عمر دنبال شوهرش فرستاد بر خاست ودر عقب عمر نشست ، و جز اندکی سپری نشده بود که هر دوی شان آمدند ،
و ابوسلمه در پیش روی عمر نشست ، عمر گفت: این کسی که در عقبم نشسته است چه می گوید ❓️ پرسید: ای امیرالمؤمنین این کیست❓️ گفت: این همسرت است ، پرسید: چه می گوید ❓️ پاسخ داد ادعا میکند که خیر کم شده و شرت زیاد ، گفت: ای امیرالمؤمنین چیزی نادرست و بدی گفته است❗️ وی از زنان خوب و صالح خاندان است از همه شان لباس زیاد تر دارد.