روزنامه
کتاب روزنامهی خاطرات اعتمادالسلطنه یا ناصرالدینشاه قاجار را دیدهاید؟
این روزنامهه، newspaper و اخبار عالم نبوده که چاپ و منتشر شود. همان یادداشت روزانهشان بوده که حالا میگوییم ژورنال journal با فعل کردن.
اینجور روزنامهنویسی زمانبر است و استمرارش سخت میشود.
فکرش را بکنید: هر روز را با جزئیات بنویسیم تا با دوباره خواندنش از پس سالها، احساس و احوال آن تاریخ یادمان بیاید. چه قشنگ؟ نه! چه سخت.
گاهی هم انتظار داریم این فایل و دفترچه بلند شود و کاری کند برایمان. حداقل یک پاره و جستارک برای انتشار در کانال بدهد دستمان.
هزار بهانه هم هست برای پیچاندن و چشمپوشی. سر برج با هزار شوق فایل جدید باز میکنیم. فونت عوض میکنیم. آرا ویرا میکنیم صفحهمان را. بعد که چند روز خالی ماند میزنیم زیر میز که نخواستیم آقا، ولش کن.
پیشنهاد اجرایی:
۱. یک مجلس با خودمان مذاکره کنیم و به توافق نهایی برسیم که اصلاً «چرا». چه اهمیتی دارد که انجامش دهیم. از انجامش چه به دست میآوریم و با طفرهرفتن، چه مزیتی را از دست میدهیم؟
۲. از تقلب گزارشنویسی یک جملهای استفاده کنیم. یعنی تعهد کنیم هر شب، یک جمله دربارهی آن روز زندگیمان بنویسیم. بعد کمکم برای آن یک جمله ایده و قاعدههایی تعریف کنیم. شبیه همین ۱۰ سطر که همیشه حال ادامهی آنها را دارم.