بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌺
بگو:[ای پیامبرﷺ] اگر خدا را دوست دارید،از من پیروی کنید، تا خدا هم شما را دوست بدارد.
آلعمران(آیه۳۱)
کانال دوم
@aksqurani
ربات قران،احادیث،نشید
@Ahadi_s_bot👈🏻
#کپیحلال🌺
عَنِ أَبَی سَعِيدٍ الخِدری رضى الله عنه أَخْبَرَهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم نَهَى عَنِ الْمُنَابَذَةِ، وَهْىَ طَرْحُ الرَّجُلِ ثَوْبَهُ بِالْبَيْعِ إِلَى الرَّجُلِ، قَبْلَ أَنْ يُقَلِّبَهُ، أَوْ يَنْظُرَ إِلَيْهِ، وَنَهَى عَنِ الْمُلاَمَسَةِ، وَالْمُلاَمَسَةُ لَمْسُ الثَّوْبِ لاَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ. بخاری(۲۱۲۴)
از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از معامله به صورت منابذه و ملامسه نهی فرمود. منابذه این است که فروشنده پارچه ای را برای فروش نزد مشتری بیندازد و قبل از اینکه وی پارچه را بررسی کند و به آن نگاه کند، معامله تمام شده تلقی گردد. و ملامسه این است که چون پارچه را لمس کند و لو اینکه به آن نگاه نکند، معامله تمام شده به حساب آید.
رسول الله صلی الله علیه وسلم از دو معامله نهی کرده است چون با ضرر و زیان یکی از دو طرف، خریدار یا فروشنده همراه می باشد به عنوان مثال کالا برای فروشنده یا خریدار یا هر دوی آنها مجهول باشد. و از این قبیل است بیع منابذه که طی آن فروشنده مثلا پارچه ی خود را نزد مشتری می اندازد و قبل از دیدن و بررسی کردن آن توسط مشتری، معامله را تمام شده می دانند. و همچنین بیع ملامسه اینکه مبنای معامله را لمس پارچه می دانند، قبل از اینکه به آن نگاه کرده و آن را بررسی کنند. این دو معامله با جهل و ضرر همراه هستند و یکی از دو طرف معامله در معرض خطر می باشد که یا سود می کند یا ضرر و به این ترتیب معامله ی آنها از مصادیق قمار می باشد که از آن نهی شده است.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ رضى الله عنهما قَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَنِ الْمُزَابَنَةِ أَنْ يَبِيعَ ثَمَرَ حَائِطِهِ إِنْ كَانَ نَخْلاً بِتَمْرٍ كَيْلاً، وَإِنْ كَانَ كَرْمًا أَنْ يَبِيعَهُ بِزَبِيبٍ كَيْلاً أَوْ كَانَ زَرْعًا أَنْ يَبِيعَهُ بِكَيْلِ طَعَامٍ، وَنَهَى عَنْ ذَلِكَ كُلِّهِ. بخاری(۲۲۰۵)
از عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از مزابنه نهی فرمود؛ و مزابنه این است که کسی ثمره ی باغ و بستانش را در صورتی که نخل باشد به چند پیمانه خرما بفروشد و اگر ثمره ی آن انگور است، آن را به چند پیمانه کشمش بفروشد و یا محصول کشتزارش را به چند پیمانه غذا بفروشد رسول الله صلی الله علیه وسلم از همه ی این موارد نهی کرد.
رسول الله صلی الله علیه وسلم از مزابنه نهی کرده استو مزابنه عبارت است از معامله ی معلوم با مجهول از همان جنس چون این معامله با ضرر و زیان همراه است. و در تساوی دو کالای مورد معامله جهالت وجود دارد که به ربا می انجامد. و برای آنها مثال هایی زده شده تا مصادیق آن به خوبی روشن و واضح گردد. مانند اینکه اگر میوه و محصول باغ و بستانی نخلستان باشد به چند پیمانه خرما فروخته شود و اگر محصول آن انگور است، به چند پیمانه کشمش فروخته شود و یا محصول کشتزاری به چند پیمانه غذا از جنس آن فروخته شود از همه ی این موارد نهی شده است چون با مفاسد و ضرر و زیان هایی همراه است.
عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ مَا أَغْبِطُ أَحَدًا بِهَوْنِ مَوْتٍ بَعْدَ الَّذِي رَأَيْتُ مِنْ شِدَّةِ مَوْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم. ترمذی(۹۷۹)
از عایشه رضی الله عنه روایت است که بعد از اینکه شدت و سختی مرگ رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیدم، هرگز به آسانی مرگ کسی غبطه نخوردم.
عایشه رضی الله عنه بعد از اینکه شدت و سختی مرگ رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیده، به آسان مردن کسی خوشحال نشده و مرگ آسان را تمنا نکرده است چون پس از آن دانسته که شدت و سختی مرگ، دلیلی بر سوء عاقبت انسان و مرگ آسان نشانه ی فرجام خوب او نیست. وگرنه رسول الله صلی الله علیه وسلم شایسته ترین انسان ها به مرگی آسان بوده است. لذا از آن پس، شدت و سختی مرگ را برای کسی ناپسند ندانسته و نه به خاطر مرگ آسان کسی خوشحال شده است.
عَنْ أَبِي سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، أَنَّهُ قَالَ سَأَلْتُ عَائِشَةَ زَوْجَ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم كَمْ كَانَ صَدَاقُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَتْ كَانَ صَدَاقُهُ لأَزْوَاجِهِ ثِنْتَىْ عَشْرَةَ أُوقِيَّةً وَنَشًّا . قَالَتْ أَتَدْرِي مَا النَّشُّ قَالَ قُلْتُ لاَ . قَالَتْ نِصْفُ أُوقِيَّةٍ . فَتِلْكَ خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ فَهَذَا صَدَاقُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لأَزْوَاجِهِ مسلم(۱۴۲۶)
از ابوسلمه بن عبدالرحمن روایت است که از عايشه رضی الله عنه همسر گرامی رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسيدم: مهريه ی همسران رسول الله صلی الله علیه وسلم چقدر بود؟ فرمود: مهريه ی همسران ایشان دوازده اوقيه و يک نَشّ بود. و افزود: آيا می دانی نَشّ چيست؟ گفتم: نه. فرمود: نصف اوقيه که مجموع آنها پانصد درهم می شود. اين مهريه ی همسران رسول الله صلی الله علیه وسلم بود.
موضوع حدیث استحباب تخفیف در مهریه می باشد چنانکه بهترین مهریه آن است که کمتر باشد و بهترین زنان کسانی هستند که خرج کمتری داشته باشند. و خبر می دهد که غالبا مهریه ی همسران رسول الله صلی الله علیه وسلم دوازده و نیم اوقیه بوده است. و ایشان الگوی کاملی در عادات و عبادات می باشد. هر اوقیه چهل درهم است که با این حساب مهریه ی هریک از آنان پانصد درهم بوده است. مهریه همسران رسول الله صلى الله عليه و سلم پانصد درهم معادل تقریبی (١٤٠) ریال این زمان سعودی بوده است. و مهریه دختران رسول الله صلى الله عليه و سلم چهار صد درهم معادل تقریبی (١١٠) ریال سعودی امروزی بوده است، این درحالی است که رسول الله صلى الله عليه و سلم اُسوهی حسنه برای ماست، البته باید اختلاف زمان و تغییر قیمت کالاها و هزینهها را در نظر داشت! متاسفانه امروزه عملکرد مردم در تعیین مهریه بر خلاف راه و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم می باشد و مهریه های سنگین تعیین شده و جو فخرفروشی به خاطر آنچه به زن و سرپرستانش داده می شود حاکم است فرقی نمی کند شوهر ثروتمند باشد یا فقیر و در این زمینه مصلحت شوهر در نظر گرفته نمی شود بلکه بیشتر رقابت زنان بر سر میزان مهریه مطرح است که البته یکی از اسباب تاخیر در ازدواج جوانان می باشد.
از ابوحمید ساعدی رضی الله عنه روایت است که رسولالله صلى الله عليه وسلم شخصی از طايفه ی (اَزد) به نام (ابن لُتبيّه)را برای جمع آوری زکات فرستاد و چون به مدينه بازگشت، گفت: اينها، (اموال زکات و) مالِ شماست و اين را هم به من هديه داده اند. رسولالله صلى الله عليه وسلم بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الله فرمود: «اما بعد. من يکی از شما را بر کاری می گمارم که الله به من سپرده است، او (پس از انجام مأموريش) می آيد و می گويد: اين، از آن شماست و اين را به من هديه داده اند. پس اگر واقعاً راست می گويد، چرا در خانه ی پدر و مادرش نمی نشيند تا هديه اش به او برسد؟ به الله سوگند که هرکس چيزی را به ناحق بخورد، روز قيامت الله را در حالی ملاقات می کند که آن را بر دوشِ خويش حمل می کند، مبادا هيچيک از شما را ببينم که الله را در حالی ملاقات کند که شتر يا گاو يا گوسفندی که بانگ می زند، بر روی دوش او باشد. سپس دستانش را به اندازه ای بالا گرفت که سفيدی زيرِ بغلش ديده شد و فرمود: يا الله، آيا تبليغ کردم؟
بخشش گرفتن برای مامورین به هر عنوانی که باشد، حرام است، و در این مورد احادیث دیگری نیز آمده است. برای مسؤول جمع آوری زکات نسبت میعنی از مال زکات مانند: ربع، ثلث نمیباشد، و چیزی را که مستحق میگردد، معاش ماهواری است که برای موظفین دیگر حکومت داده میشود. باید موظفین از آنچه که بدست آوردهاند، محاسبه گردند. و فرقی نمیکند که شخص موظف، این مال را از طریق رشوت، و یا اختلاس و یا بخشش، و یا سوء استفاده از قدرت، و یا از هر طریق نامشروع دیگری بدست آورده باشد، زیرا رسولالله صلیاللهعلیهوسلم فرمودهاند: آیا اگر در خانۀ پدر و مادرش مینشست، این چیزها را برایش بخشش میدادند؟
برزخ به معنی مابین و فاصله است و در شرع یعنی مابین دنیا و قیامت كلمه برزخ در لغتبه معناى فاصله و حائل ميان دو چيز راگويند. انسانها در برزخ به طور کامل به ثواب يا پاداش و يا عقاب اعمالشان نمی رسند بلکه در اين ميان و تا روز قيامت که الله تعالي هر وقت اراده نمود و قيامت را برپا کنند، خواهند ماند و تا آنروز مکانی است برای عذاب و ثواب در صحيحين از عبدالله بن عمر رضي الله عنه روايت است كه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند:
هر وقت، يكي از شما فوت كند، صبح و شام، جايگاهش به او عرضه مي شود. اگر بهشتي باشد جايگاهش در بهشت و اگر دوزخي باشد، جايگاهش در دوزخ، به او نشان داده مي شود. و به او گفته ميشود: اين، جاي توست تا روز قيامت كه الله تو را حشر می نمايد.
اما پل صراط در قیامت بر روی جهنم و راهی برای ورود به بهشت هست پس پل صراط در قیامت است نه در برزخ.
قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم " يَرْحَمُ اللَّهُ مُوسَى، لَوَدِدْنَا لَوْ صَبَرَ حَتَّى يُقَصَّ عَلَيْنَا مِنْ أَمْرِهِمَا بخاری(۱۲۲)مسلم(۲۳۸۰) ترمذی(۳۱۴۹)مسنداحمد(۲۱۱۱۴)
از سعید بن جبیر رضی الله عنه روایت است که به ابن عباس گفتم: مدعی است که این موسی، موسی بنی اسرائیل نیست، بلکه موسی دیگری است؟ ابن عباس رضی الله عنه گفت: دشمن الله دروغ گفته است. ابی بن کعب از رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما روایت نموده که فرمودند: «موسی عليه السلام در میان بنی اسرائيل به خطبه ايستاده بود که سوال شد: داناترین مردم چه کسی است؟ پس گفت: من داناترين انسان ها هستم. بنابراین از این جهت كه علم را به الله نسبت نداده بود، الله متعال او را مورد عتاب قرار داد و به او وحی كرد كه: بنده ای از بندگانم در «مجمع البحرين» از تو داناتر است. موسی عليه السلام گفت: پروردگارا، چگونه می توانم نزد او بروم؟ به او گفته شد: ماهی را در زنبيلی قرار ده و با خود حمل كن. هر جا كه ماهی ناپديد شد، او را آنجا خواهی ديد. موسی همراه خدمتکارش ماهی را در زنبيلی نهاد و آن را برداشت و براه افتاد. وقتی كنار صخره ای رسيدند، سر بر زمين گذاشتند و به خواب رفتند و ماهی خود را از زنبيل بيرون كشيد و راه خود را در دریا پیش گرفت. و موسی و خدمتکارش شگفت زده شدند؛ و بقيه ی شبانه روز را راه رفتند. هنگام صبح، موسی به خدمتکارش گفت: غذای مان را حاضر كن كه از این سفر خسته و گرسنه شده ايم. موسی تا وقتی از مکانی که به آن امر شده بود، نگذشت، احساس خستگی نكرد. پس خدمتکارش به او گفت: به یاد داری هنگامی که [برای استراحت] به کنار آن تخته سنگ جای گرفتیم، من ماهی را فراموش کردم و جز شیطان [کسی] مرا از یادآورىِ آن [داستان] به فراموشى نینداخت. موسی گفت: آن همان چیزی است که می خواستیم [و جایگاهِ آن بندۀ نیکوکار، همان جاست]. پس جستجوکنان ردّ پای خود را گرفتند [و از همان راه] بازگشتند. وقتی به آن تخته سنگ رسيدند، مردی را ديدند كه خود را در لباسی پيچيده است. پس موسی سلام نمود. و خضر گفت: در اين سرزمين، سلام از كجاست؟ موسی گفت: من موسی هستم. خضر گفت: موسی بنی اسرائيل؟ موسی گفت: بله؛ آیا [اجازه می دهی] همراهت بیایم تا از آنچه به تو آموخته شده و مایۀ هدایت و ارشاد است به من بیاموزی؟ خضر گفت: ای موسی، تو هرگز نمی توانی همراه من شکیبایی کنی. ای موسی، من علمی از علم الله دارم که آن را به من آموخته که تو آن را نمی دانی و تو علمی داری که الله متعال به تو آموخته و من نمی دانم؛ موسی گفت: ان شاء الله شکیبا خواهم بود و در هیچ کاری از تو نافرمانی نمی کنم. بدين ترتيب، آنها در ساحل دريا بدون كشتی براه افتادند. پس از مدتی يک كشتی از كنار آنها عبور كرد. آنها از صاحبان كشتی خواستند تا آنها را همراه خود سوار كنند. صاحبان كشتی، خضر را شناختند و بدون كرايه آنها را سوار كردند. در آن اثنا، گنجشكی بر كناره كشتی نشست و يك یا دو منقار از آب دريا برداشت؛ پس خضر گفت: ای موسی، علم من و علم تو چیزی از علم الله نمی کاهد مگر به اندازه ی نوک زدن این گنجشک در دریا؛ سپس خضر يكی از تخته های كشتی را از جايش در آورد. موسی (با تعجب) گفت: آنها ما را بدون كرايه سوار كردند و حالا تو كشتی آنها را سوراخ می كنی تا همه را غرق کنی؟ خضر گفت: مگر به تو نگفتم نمی توانی با من صبر كنی؟ موسی گفت: مرا بخاطر فراموشی ام مواخذه مكن و در کارم بر من سخت نگیر. اين نخستين فراموشی موسی بود. (سپس از كشتی پياده شدند) و براه افتادند. (در راه) پسر بچه ای را ديدند كه با بچه های ديگر مشغول بازی بود. پس خضر سر آن کودک را از بالای آن گرفت و با دست خود سرش را از تنش جدا کرد. پس موسی گفت: شخص [بی گناه و] پاکی را کُشتی [آن هم] بدون اینکه کسی را کشته باشد؟ خضر گفت: به تو نگفتم که هرگز نمی توانی با من شکیبایی کنی؟ ابن عیینه می گوید: و تاکید این بار خضر بیشتر بود باز به راه خود ادامه دادند تا به روستايی رسيدند و از اهالی روستا غذا خواستند. ولی آنها از مهمان کردن و پذیرایی ایشان خودداری کردند. در همين روستا به ديواری رسيدند كه داشت فرو می ريخت. خضر با اشاره دست آن ديوار را راست كرد. پس موسی به او گفت: اگر می خواستی، [می توانستی] برای آن [کار، از آنان] مزدی بگیری. خضر گفت: اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده است». رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: الله موسی را رحمت كند دوست داشتيم كه صبر می كرد تا ببينيم داستانش با خضر به كجا می كشد!
عَنِ ابْنٍ لِكَعْبِ بْنِ مَالِكٍ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ امْرَأَةً، ذَبَحَتْ شَاةً بِحَجَرٍ فَذُكِرَ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللَّهِ ـ صلى الله عليه وسلم ـ فَلَمْ يَرَ بِهِ بَأْسًا بخاری(۲۳۰۴) ابن ماجه(۳۱۸۲)
از کعب بن مالک رضی الله عنه روایت است که زنی گوسفندی را با سنگی ذبح نمود؛ چون از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد خوردن آن سوال شد، دستور به خوردن آن داد.
سنگ اگر تیز باشد، و رگها را قطع کند، ذبح کردن با آن خصوصا در وقت ضرورت جواز دارد. با قیاس به سنگ، ذبح کردن با هرآلۀ جارحۀ دیگری به استثنای دندان و ناخن جواز دارد. حیوانی که نزدیک به مرگ باشد، تا وقتی که هنوز زنده است اگر ذبح میگردد، خوردنش حلال است، و علامت زنده بودن آن است که در وقت ذبح کردن عضوی از اعضایش را حرکت بدهد، و خونش جاری گردد، و اگر چنین نشد، خوردنش حلال نیست. واینکه حیوانی به علت بیماری در آستانه مرگ قرار بگیرد تایید گوشت آن توسط دکتر دام پزشک ضرورت دارد.