View in Telegram
🔸آرایشگاه🔸 پدرم را با خود بردم امروز به آرایشگاه همزمان می‌چیدند دو نفر یکسره با قیچی تیز از پدر، موی سفید از پسر، موی سیاه... من در افکار خودم خیره، نمی‌دانستم که پدر از پس عینک خود به چه در آینه می‌کرد نگاه... موی من روی زمین ریخته بود تیغ سلمانی نیز گاه و بیگاه به موهای من از موی پدر می‌افزود مثل باریدن برف روی یک خرمن ویران و تباه... ✍🏻افشین علا ‎✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️@afshinala
Telegram Center
Telegram Center
Channel