🍁 نزاع بر سر حقابه✍🏻 بهروز ایاز:
هفتهٔ گذشته
ابراهیم رئیسی در سفر خود به استان سیستانوبلوچستان با لحنی صریح از رژیم
طالبان خواست حقابهٔ هیرمند را رعایت کنند؛ اما این حقابه از سوی اغلبِ حکومتهای افغانستان، به ویژه
طالبان، رعایت نشده است. جالبتر آنکه،
بیانیهٔ وزارتخارجهٔ طالبان و اظهارنظرهای اعضای این رژیم در جواب آقای رئیسی آمیخته با لحن بیاحترامی بوده است. آنچه مشخص است موضع
طالبان در مسئله،
سرپیچی عامدانه از حقابهٔ ایران و قرارداد دلتای ۱۳۵۱ است.
این در حالی است که جمهوری اسلامی بیشترین استقبال را از حکومت
طالبان داشته و با
واگذاری سفارت به آنها، این رژیم را بهطور غیررسمی به رسمیت شناخته است. بااینحال، این سؤال به ذهن میرسد که برخورد
طالبان در مسئلهٔ حقابه ناشی از چیست؟
در جهان سیاست، کشورها براساس قدرت ملی خود، منافع ملیشان را تعیین میکنند و منافع ملی چراغ راهنمای سیاست خارجی است. سیاست خارجی نیز متأثر از عوامل ثابت و متغیر است، که یکی از مهمترین عوامل ثابت هممرزبودن یا همسایگی کشورهاست. طبعاً هیچ کشوری بیتأثیر از تحولات کشورهای همسایه نیست. تحولات افغانستان همواره بر جامعه و سیاست ایران تأثیرگذار بوده است. نمودِ بارز آن مهاجران افغان، درگیریهای مرزی و، مهمتر از آن، حقابهٔ هیرمند بوده است؛ ازاینرو، با رویکارآمدن
طالبان نزدیک به دو سال پیش، پیشبینی میشد که رژیم
طالبان تهدیدی برای ایران خواهد بود، که شد. به همین دلیل نیاز به اتخاذ سیاست خارجی فعالی بود تا تهدیدها را کاهش و فرصتها را افزایش دهد، که نشد.
این ادعا بدان جهت است که رژیم
طالبان ضدیت بنیادینی با فرهنگ ملی و دینی ایران دارد. اگر دو عنصر هویتی ایرانیان را زبان فارسی و مذهب تشیع بدانیم،
طالبان تاکنون در تقابل با این دو اقدام کرده است. آزار شیعیان در شهرهای مزارشریف، هرات، قندوز و ... و بستن مساجدشان بهویژه در کابل و بلخاب از جمله این
ضدیت طالبان با شیعیان بوده است.
آنچه به زبان فارسی مربوط است،
طالبان اقدامات گستردهای برای ازبینبردن زبان فارسی در افغانستان کرده است. آنها
سردرهای دانشگاههای افغانستان را از فارسی به پشتو تغییر داده و زبان فارسی را از
ادارات این کشور کنار گذاشته و پشتو را جایگزین آن کردهاند و این خود مشکلات بسیاری برای مناطق غیرپشتون در فهم زبان پشتو به وجود آورده است. ریشهٔ این دشمنی را نیز باید در تاریخ جُست که حاکمانِ پشتون تلاش زیادی برای زدودن زبان فارسی در افغانستان کرده بودند. این فارسیزدایی از زمان شیرعلی خان و عبدالرحمنخان تا محمد نادرشاه و محمدداوودخان با جدیت دنبال میشده است. محمود طرزی، وزیرخارجه دوران حبیباللهخان که به پدر مطبوعات افغانستان معروف است، در اوایل قرن بیستم در روزنامهٔ خود،
سراجالاخبار، زبان پشتو را جد زبانها دانست.
طالبان نیز پس از روی کار آمدن در سال ۱۹۹۸، کتابهای ناصرخسرو را آتش زدند.
این در حالی است که زبان فارسی از دیرباز نشانهٔ هویتی افغانستان و دلیلی برای همبستگی مردم آن بوده است. افغانستان خاستگاه شعرای فارسیزبان بزرگی از جمله مولانا جلالالدین محمد بلخی، خواجه عبدالله انصاری، ناصرخسرو و ... بوده است. اکنون
طالبان نیز در حال
فارسیزدایی در افغانستان است.
طالبان تاکنون با هر چیز که نشانی از فرهنگ و هویت ایران داشته باشد مخالفت کرده است، حتی
برگزاری عید نوروز. با وجود این، جمهوری اسلامی بیشترین تشریفات دیپلماتیک را برای آنها انجام داده و از اولین کشورهایی بوده که سفارت افغانستان در تهران را به این گروه اعطا کرده است. طبیعتاً در اینجا مسئلهٔ برقراری روابط با
طالبان موضوع انتقاد نیست؛ چراکه دو کشورِ همسایه ناگزیر از همکاری با یکدیگر در برخی از زمینهها هستند. آنچه در اینجا مورد انتقاد است گسترش روابط با
طالبان است، یعنی رژیمی که دشمنی دیرینه با فرهنگ و هویت ایران دارد و هیچ کشوری تاکنون خواستار بهرسمیتشناختن آن نبوده است؛ چراکه ناقض حقوق بشر، از جمله
حقوق زنان، است و خودشان نیز بر سر قدرت با یکدیگر نزاع دارند.
لازم است تهران ارادهٔ جدیتری در احقاق منافع ملی خود، به ویژه در مسئلهٔ حقابهٔ هیرمند، از خود نشان دهد و این اراده را نه در گفتار که در رفتار خود با اجرای اهرمهای فشار خود به
طالبان نشان دهد، چون مسئلهٔ حقابه میتواند به نقطهٔ سیاهی در دیپلماسی کشور تبدیل شود و اعتمادبهنفس کاذبی را به
طالبان بدهد که در رعایت دیگر منافع ملی ایران جدیتی نشان ندهد.
© از:
روزنامه شرق (
۱۴۰۲/۳/۴) |
#طالبان #حقابه