هشدار به امارات
نگردد آدمی هرگز مكرّم
مگر باشد به حقدانی مسلّم
به زيرِ سایهی حق پروریها
توان آسود با وجدانِ خرّم
بود انصاف، بارِ حق ستایی
كه باشد افسری بر فرقِ عالم
به حقِّ كس تجاوز را چنان دان
كه در جامِ زلالش ريختن سم
تصرّف در اثاث و جامهی كس
مطهّر کی شود با آبِ زمزم؟
كنون بس در شگفتم از امارات
كه پاسِ حقّ ما را نيست مُلزم
طمع دارد به چشمی فارغ از شرم
كه باشد دوخته بر مال ِ همدم
به مالِ ِهمدم و همسايه ورزد
طمع بی هيچ دستاويزِ مُبرَم
چه ارزد پاره كاغذ مدّعي را
چو باشد مالکِ ديرينه اقدم؟
جزاير در «خليجِ فارس» يكسر
به خاکِ پاکِ ايران بوده مُنضَم
زِعهدِ «كورش» و«دارا» به اين سوی
خليج و فارس در هم بوده مُدغَم
از ايران بوده سرتاسر امارات
زِ عهدِ «كاوه» و«تهمورس» و «جم»
به دو «تُنب» و«ابوموسی» و «بحرين»
كه فرمان راند جز ايران ِ اعظم؟
كجا بودند شيخانی كه امروز
به زيرِ چترِ اغيارند مُكرم؟
كجا بودند در عهدی كه ايران
«خليجِ فارس» بودش زيرِ پرچم؟
برفت از يادشان آنگه كه بوده ست
بر ايشان روزِ روشن شامِ مُظلَم؟
كنون با تكيه بر اربابِ ظالم
رجز خوانند گاهي زير و گه بم
مگر از ياد بردند آن زمانها
كه بودند از حقارت غرقه در غم؟
به زيرِ خيمهها گرديده سرخيل
به گِرداگردشان خويش و پسرْعم
به فرمان بردن ِ بيگانه مجبور
به همپيمانیِ دزدانه مَحرم
گروهی خادمان هم گِردِشان جمع
به رنگ و سنگ و هيأت نامنظّم
كنون بر خاکِ ايران چشم دوزان
كنند اين ژاژخاییها دمادم
ولی غافل كه گردد كارشان زار
گر ايرانی به خشم آيد چو «رستم»
سزد گر دم فروبندند از آن پيش
كه گردد قهرِ ايرانی مجسّم
شود بر درگهِ ايران ِ پيروز
قدِ ناسازشان چون بندگان خم
و يا از نيشِ خود كلکِ «اديبان»
كشاند سورِشان در خطِّ ماتم
ادیب برومند
https://www.adibboroumand.com/%d9%87%d8%b4%d8%af%d8%a7%d8%b1-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d8%aa/