View in Telegram
«جشن مشروطیت» گرچه هر روز و شبی را به جهان منزلت است قدرِ اوقات ولیکن، نه به یک قاعدت است هرشبی صاحبِ قدر است ولیکن شبِ قدر درخورِ منقبتی ویژه زِ بس منزلت است قدرِ ایّام از آن روست که در دوره‌ی عمر حاصل از گردش ایّام، بسی تجربت است ای بسا تجربه کز آمدن و رفتنِ روز رهنمای بشر، اندر طلبِ معرفت است ای بسا مشعلِ توفیق، کزین تجربه‌ها هادی مردمِ دانا، به رهِ مصلحت است روزِ نهضت که بود منشأ تجدیدِ حیات بهرِ اقوام و ملل، مایه‌ی بس میمنت است روزِ تاریخ که هست آیتِ حِدثانِ زمان بس درخشان به تواریخِ پر از حادثت است روزِ خدمت که بود درخور تقدیرِ نفوس مبدأ سیرِ جماعت به رهِ مقدرت است فی‌المثل چاردهم روز، به ماهِ مرداد هست از آن‌جمله‌ی ایّام که ذی‌مرتبت است در چنین روز، کز اعیادِ بزرگِ ملی ست ملّتِ زنده‌ی ما مستحقِ تهنیت است در چنین روز، به‌رغم سُنَنِ استبداد زنده آیینِ مساوات، به هر ناحیت است در چنین روز، به همپشتیِ احرارِ وطن خوش برافراشته هر سو عَلَمِ حرّیت است در چنین روزِ مبارک قدمِ فرّخ‌پی ظلم و بیدادگری پی‌سپرِ معدلت است در چنین روز شد از جنبشِ مشروطه پدید فرّ آزادیِ ملت که بهین موهبت است ملت آن روز به شاهنشهِ جبّار بگفت: جبرِ تاریخ، زوالِ شهِ جابرصفت است ملت آن روز به سلطانِ زمان داد نشان که جدا حقّ‌ِ حکومت زِ حقّ‌ِ سلطنت است سلطنت حقّ‌ِ سلاطین بود و موهبتی‌ست همچنان حقّ حکومت که حقّ جمعیت است! حاکمیت که بود حقّ جماعات و ملل خاصِ ملّت بود و غصبِ وِرا ملعنت است! قدرتِ حاکمه گر جمع شود در کفِ فرد حاصلش بهرِ جماعت چه به جز مسکنت است؟ آفرین و زه و احسنت بر «آزادی» باد که بهین زیورِ قاموس و گرامی لغت است! غرض از نهضتِ مشروطه به دورانِ اخیر جلبِ آزادی و دفعِ اثر از مظلمت است ورنه گر نیست زِ مشروطه به جز هیأت و نام این نه مشروطه که خودکامگی و مفسدت است این نه مشروطه که مشروع کند استبداد این نه مشروطه که مخروبه ازو مملکت است نصّ‌ِ قانونِ اساسی که به دستِ من و توست خون‌بهای شهدای رهِ مشروطیت است گر مراد تو زِ مشروطه نه تفکیکِ قواست از پذیرفتنِ این شیوه مرا معذرت است مرکزِ ثقلِ وطن، مجلسِ شوراست کزآن بهره‌ها عایدِ ملّت زِ رهِ مشورت است شیوه‌ی مجلس اگر پیرویِ قدرت هاست این چه سیری‌ست که یکباره خلافِ جهت است؟ انتخابات گر از راهِ صواب افتد دور سیرِ مجلس به رهِ منزلِ بدعاقبت است وآن‌که با زورِ حکومت به دروغ است وکیل گر مَلَک‌خوی بود ملعبه‌ی شیطنت است رُشد حاصل نشود جز به رهِ آزادی کاندرین شیوه بسی مصلحت و منفعت است ادیب برومند سرود رهایی، پیک دانش، تهران ۱۳۶۷، صص ۳۳۰-۳۳۳ @AdibBoroumand http://www.adibboroumand.com/جشن-مشروطيت/
Telegram Center
Telegram Center
Channel