موج تشویش مانند هربار آمدی با شیوه ی خویش...
خارم کنی در چشم هربیگانه وخویش
هم دوستم داری و هم بیزاری از من
"پس میزنی با دست و با پا میکشی پیش"
گاهی اگر یادم کنی، در قالب شعر...
ابراز لطفی میکنی ؛ آکنده از نیش !
یک روز سرشاری از ایمانِ مکرر
یک روزِ دیگر؛ کفرِ ملعونِ کج اندیش
با لحن بی پروا و چشمانی مفَتِش...
اینبار هم باز آمدی با قصد تفتیش
دیدی دلم ریش است از بی اعتمادی
حتی گِرو نگذاشتی پیشِ دلم ؛ ریش!
آنقدر طوفانی شدی تا کَشتیام را...
بر صخره کوبیدی میانِ موج تشویش
با ظاهری مظلوم و رفتاری مُوجه
هربار گرگی بودهای در پوشش میش
بر باورم کم تاختی بی یال و کوپال؟
کم پادشاهی کردهای با اسم درویش؟
بیهوده پرپر میزنی! در من کسی نیست
منپیش از اینها رفتم از دور وبرِ خویش!
🖊🎙 #شیوا_صالحیتنطیم و میکس:
#آدمک @shiva_salehi