View in Telegram
نکاتی درباره اختلاس و رانت(اقتصاد سیاسی) این به کنار که اینترنشنال و رسانه های اینچنینی عملاً به حیاط خلوت بعضی جناحهای بورژوازی گردن کلفت(سپاهیان) که برای قبضه انحصارات در رقابت جست و خیز میکنند تبدیل شده است. هرچند مدت خبری از یک اختلاس بیرون می آید مثل این آخری چای دبش که توسط جناحی از سپاهی ها بولد شده. اما سوال اینست تا قدرت دولتی و هژمونی طبقاتی آنها و این نوع روابط اجتماعی-اقتصادی برجا است اگر این اختلاس را x یا y نمیکرد چه میشد؟ پاسخ ساده است: دیگری انجامش میداد. نکته اول: یک تحریف آشکار که پست مدرنیستها و چپهای بورژوازی طلبِ هگلی و لاکانی و انواع ایده آلیستِ خورده سرمایه دار؛ بدیو و ژیژک و نگری و غیره انجام میدهند، در مفهوم رانت است بعنوان مثال ژیژک ادعا میکند که برای تحلیل سرمایه داری امروزی یا بقول خودشان متاخر باید طرحواره گی تاریخ گرایی مارکس را کنار گذاشت و نخستین مشخصه برجسته در نظام امروزی، گذار==> از سود به رانت است.  او در این مبحث از رانت در دو شکل و دو مفهوم صحبت میکند، یک؛ رانت دریافتی از مالکیت کار فکری مشترک و دیگری منابع طبیعی. اما چه چیزی در این کشف مشعشع، جدید است و چرا مدعیست که او آن را کشف کرده، قابل فهم نیست. در حقیقت، به هر دوی اینها همه کلاسیکرهای مارکسیسم اشاره داشته و مورد تحلیل قرار گرفته. چه بسا این فرضیه ریکاردو(اقتصاددانِ بورژوا) بود که میگفت رانت نه از انحصار مالکیت، بلکه از شرایط مختلف تولید ناشی می شود. در حالی که چه انگلس (که برای بار اول با نقد شیوه مالیات و رانت بیسمارک) و چه مارکس در سرمایه و لنین و دیگر کمونیستها به وضوح معتقد بوده و هستند که رانت از انحصار مالکیت سرمایه داری ناشی می شود و بخشی از مازاد را تشکیل میدهد داستان سرایی در مورد تغییر(حرکت) سود به رانت به اینصورت درواقع توهمات ژیژک را آشکار میسازد و نشان میدهد که ژیژک، مانند باقی پسامدرنیته های کانتی و هگلی لاکانی، فهم بی پایه ای از اقتصاد سیاسی دارند و با پرتاب شدن به دوران پیش از مارکسیسم(اقتصاددانهای بورژوایی) ادعای کشفیات جدید فراتر از روزگاری که در آن بسرمیبریم دارند. نکته دوم: برای برچیدن فساد مالی و پایان دادن به اختلاس باید نظام و مناسبات سرمایه داری را برانداخت و ثروت و امکانات و سرمایه جامعه را اجتماعی(سوسیالیستی) کرد و یک جزء در کل معنا دارد و کل اجزاء را حرکت و شکل میدهد و اجزاء هم جز به جزء بطور کلی کل را تشکیل میدهند‌. از دیگر سو؛ فقر تنها محصول یک اوضاع اقتصادی معین و یا فقط یک سیاست گروهی خاص نیست. فقر محصول عوامل و اجزای گوناگون نظام اقتصادی_سیاسی یک جامعه است. از طرفی دیگر فقرِ مادی در بطن یک فرهنگ و در امتداد حرکت تاریخ یک جامعه نمایان میگردد، برای همین فقر هم مادی و هم معنوی(آگاهی) یک معضل فرهنگی و تاریخی نیز است. به این دلایل، فقر چیزی نیست که بتوان بدون زیر و رو کردن سیاست(سرنگونی جمهوری اسلامی) اقتصاد(سرمایه داری و سوسیالیسم) و تغییر مرحله تاریخی(تغییر فورماسیون به سوسیالیسم) بتوان آنرا ریشه کن کرد. @adabiyate_Radical
Telegram Center
Telegram Center
Channel