View in Telegram
صفحه‌ی شعرِ فارسی
#هوشنگ_بادیه_نشین یک یادداشت از #بهنود_بهادری #صفحه_ی_شعر_فارسی @adabiateaghaliat
 نبود منابع و در دسترس نبودن آثار، سبب شده است که نسل‌های پس از انقلاب در ایران اهمیت و جدیت هوشنگ بادیه‌نشین در شعر معاصر ایران را در کتاب «هلاک عقل به وقت اندیشیدن» یدالله رویایی دیدند. بعدتر در دفتر شعر «هفتاد سنگ قبر»، رویایی در شعر دوم مجموعه سطوری معروف نزد مخاطبان شعر معاصر و علاقه‌مندان به شعر حجم در وصف بادیه‌نشین از خود به یادگار گذاشت: «در وقتِ مرگ/ فهرستِ کین اگرم بود/ انگور می‌شدم/ و می‌فشردمم» یا: «برای بادیه‌نشین که اهل پرخاش بود و اهل ملامت و مادرش به او می‌گفت: تفنگ گیسو طلایی و او به مادرش گفته بود: تمام حرف بر سر حرفی است که از گفتن او عاجزیم.» شاید به علت کوتاهی دوران نوشتن و جوانمرگی بادیه‌نشین که در ۴۴ سالگی از دنیا رفت بود که منوچهر آتشی لقب «آرتور رمبو»‌ی شعر فارسی را به بادیه‌نشین داد. به هر روی او در ۲۰ سالگی مجموعه شعر «یک قطره خون» را در سال ۱۳۳۴ در قالب نیمایی و متاثر از سمبولیسم ارایه‌شده از نیما به چاپ رساند. کتاب هر چند که در کل مجموعه منسجمی نیست، اما پر از تصاویر و سطر‌های درخشانی است که بعدتر می‌توان رگه‌های آن اشعار را نزد شاعران شعر «موج نو» مشاهده کرد. یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۳۵ بادیه‌نشین دومین مجموعه شعر خود به نام «چهره طبیعت» را با مقدمه‌ای از یدالله رویایی به چاپ رساند. در این مجموعه کوتاه که شامل یک شعر بلند است، بادیه‌نشین تفاوت‌هایی با شعر زمانه خود نشان می‌دهد. پیچیدگی‌های فلسفی یا ترکیب‌سازی‌های غیر متداول. این تفاوت‌ها و نوع نگاه شاعر به هستی و کاراکتر‌های در رنج شعرش، او را در شمار شاعران آوانگارد دهه ۴۰ قرار می‌دهد و دو شعر از بادیه‌نشین در مهرماه ۱۳۴۷ در کتاب اول «شعر دیگر» به چاپ می‌رسد. اصولا در شعر‌های بعدتر او در دهه ۴۰ هم با تغزل یا ضمیر «تو» روبرو نیستیم. بادیه‌نشین خاستگاه رنج و افسردگی در شعر را پیوند جبر هستی یا یک کشیدگی تاریخی می‌داند. همین قائل بودن او از رو به زوال بودن انسان و جهان واقع در دستگاه خودتخریب او بی‌تاثیر نبود. پس از چاپ بخشی از مکاتباتش با رویایی مخاطب متوجه می‌شود که بادیه‌نشین اگر از یک مالیخولیا رنج نمی‌برده بلکه بی‌شک با یک افسردگی شدید شب و روز را سپری می‌کرده است. در بخشی از نامه‌های مذکور، تصوری که از مادر و خودش می‌سازد، بی‌شباهت به داستان فیلم «مرثیه‌ای برای یک رویا» نیست. او در ماندگارترین آثارش یعنی منظومه «ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» تمامی خصوصیت‌های جهان‌بینی خودش و شعرش را در کمال ارایه می‌دهد. فهم او در مقام یک انسان نسبت به موقعیت اکنون، گذشته و آینده‌اش و نیز پذیرش منفعلانه او نسبت به زمان، جهان‌بینی او نسبت به زندگی را می‌سازد: «ای تاریخ، در ظلمت آب‌ها، هر چه دیدم سیاهی بود تنهایی بود/ سیاهی در رگ‌هامان می‌دوید/ تنهایی در قلب ما، کلبه کهنه سکوت» مشکل و چالش بادیه‌نشین تاریخ است و نه انسان. بادیه‌نشین زمان را به دو بخش گذشته تا اکنون و آینده تقسیم می‌کند. در بخش اول یعنی گذشته تا اکنون، رنج و اندوه و نکبت را تصویرسازی می‌کند و آینده را روشن می‌سازد: «آینده! آینده! دریای آرامِ شفاف...» او وضعیت خود (انسان آگاه به هستی) به عنوان یک شاعر را دوزخی مدام اعلام می‌کند: «تاریخ! شاعران، قلب‌های خداوندان را دارند و روزگار شیطان‌ها را.» در این منظومه، زیبایی آن‌گونه که - به تعبیر هایدگر- شاعر شاعران، هولدرلین، فکر می‌کرده، خود از وضعیت اندیشه را در وضعیت دعا قرار می‌دهد. تمنا و خواسته‌هایی به ماورا این حس را به ما القا می‌کند. حال که نزدیک به سالروز آرامش این روح عاصی در خاک هستیم، او را با زیبایی معجزه‌آسای اندیشه و متن‌هایش به یاد می‌آوریم. تاریخِ بعد از بادیه‌نشین، او را در خود محفوظ خواهد داشت. شاعری که در دهه ۴۰ شعری اشتراکی با رویایی و اسماعیل شاهرودی با عنوان «توکلت علی‌الله» نوشت حال که میلاد علی‌ابن ابی‌طالب در تقویم قمری با سالمرگ بادیه‌نشین در اسفندماه خورشیدی قرابت پیدا کرده، با زمزمه سطر‌هایی از شاعر، حنجره او می‌شویم که روزی نوشت: «لیک بغضی، چون کوه/ کرده مسدود رهِ حنجره‌ام #بهنود_بهادری #صفحه_ی_شعر_فارسی @adabiateaghaliat
Telegram Center
Telegram Center
Channel