View in Telegram
شعر کنارِ تنهایی‌مان می‌نشیند شعر کنارِ تنهایی‌مان می‌نشیند چیزی برای کنارگذاشتن چیزی برای فراموش‌کردن در ما پیدا می‌کند و چیزی به جای زنده‌گی در ما جامی‌گذارد در ما پرنده‌گانی مهاجر می‌زیند شعر با بادهایی از سرزمین‌های دوردست می‌آید و بویی با خود می‌آورد که پرنده‌ها را بی‌قرار می‌کند شعرها چشمانی کودکانه دارند و کلاغ‌ها را برادرانِ خود می‌دانند با آهویی کنارِ چشمه می‌آیند و آن‌قدر در آب عاشقانه می‌نگرند تا آب آهو را بنوشد شعر با دو چشمِ آبی می‌آید و پشتِ پنجره می‌مانَد آن‌قدر که دلت برای همه‌چیز غنج می‌رود و صدای مادرت را در اتاق معجزه می‌یابی آن‌قدر پشتِ پنجره می‌مانَد که برای دورشدن همه‌چیز به‌اختیار بهانه‌ات می‌شوند وقتی که تو به خواب رفته‌ای شعر کنارت می‌آید و به چشمانِ خواب‌رفته‌ات نگاه می‌کند حالا، دل اوست که غنج می‌رود اتاقْ بوی عجیبی می‌گیرد و تو را در خواب... فردا همه می‌گویند چه‌قدر زیبا شده‌ای ــ شعر به جای تو می‌گرید ــ گاه پیش از خوابیدنت، در مجالی کوچک پشتِ پلک‌هایت می‌خزد و با تو خواب می‌بیند خواب‌هایت را در خواب برای دیگران می‌گوید طوری که همه  می‌پندارند کنارِ آبی نشسته‌اند و افسانه‌ای می‌شنوند بیدارشو، بیدارشو وگرنه شعر کودکی‌ات را خواهد بُرد    قطعه‌ای از کتاب «آتشی برای آتش دیگر» اثر زنده‌یاد #شهرام_شیدایی @adaabiiat
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily