View in Telegram
چانه زنی رفتم آرایشگاه صورتمو اصلاح کنم، مشتری‌های دیگری هم آنجا بودند، روی مبل لم زدم تا نوبتم برسد. دراین فرصت گوشیمو باز کردم و کانال‌ دوستان نویسنده را چک کردم و گرم مطالعه شدم، یک‌هو صدای مشتری که با خانم آرایشگر چانه زنی می‌کرد؛ حواسمو پرت کرد و تمرکزم به هم خورد. مشتری موهاشو بلوند کرده بود، قشنگ بود، کار آرایشگر عالی بود.خانم مو بلوند تخفیف می‌خواست، اما آرایشگر نمی‌خواست تخفیف بده، مشتری ولکن نبود، از بس چانه زد؛ خانم آرایشگر تسلیم شد، از آنهایی بود که حوصله چانه زنی نداشت و نمی‌خواست وقتش هدر بره، گفت: هرچی خودت مایلی، مشتری کارت کشید، خانم آرایشگر لب و لوچه‌اش آویز شد و اخمش در هم رفت، مثل اینکه از پولی که داده بود؛ راضی نبود، مشتری خداحافظی کرد و در را از پشت بست. بعد از رفتن او خانم آرایشگر رو به ما کرد و گفت: می‌بینی این خانم چطور چک و چانه می‌زند او را می‌شناسم، وضعش توپ است، اما آزمند و طمع کار است. به نظرم چانه زدن برای کسی که وضع مالی‌ش خوب است او را کوچک و حقیر می‌کند. اخ ما هم ناسلامتی اجاره می‌دیم، هزینه آب برق را ّمی‌پردازیم، مگر ما رنگ و مواد مورد نیاز را مجانی می‌گیریم، قیمت‌ها در سال سه چهار بار افزایش دارند، سر ماه باید حقوق شاگردامو بدم. ما منصفانه از مشتری پول می‌گیریم، از آنهایی نیستیم که آدم را سرکیسه می‌کنند و قیمتهای گزافی از مشتری می‌گیرند. #یادداشت @Heydebiglariiii هدیه بیگلری
Telegram Center
Telegram Center
Channel