چندان نزیستهای و با این حال همهچیز گفته شده و سر آمده. بیست و پنج سال بیشتر نداری، اما مسیر زندگیات بهتمامی مشخص است. نقشها آمادهاند و برچسبها: از لگن عنفوان کودکی تا ویلچر روزگار پیری، همهٔ نشستگاهها اینجایند و نوبت خود را انتظار میکشند. حکایت زندگیات چنان پر و پیمان بازگو شده که خشونتبارترین عصیانِ ممکن خم به ابروی کسی نمیآورد. بهعبث پایین خواهی پرید به خیابان و سراسیمه مردم را کنار خواهی زد، سرت زبالهپوش خواهد شد، پابرهنه راه خواهی رفت، اعلامیههایی منتشر خواهی کرد، سر راه یک غاصب را خواهی گرفت و گلولههایی شلیک خواهی کرد، همه بیفایده: تختت در خوابگاه تیمارستان از حالا آماده است و قاشقچنگالت روی میز شاعران نفرینشده جا خوش کرده. زورق مست، معجزهٔ مسکین: حَرارْ جاذبهای است اجنبی، سفری که تدارک شده. همهچیز پیشبینی شده، همهچیز با ریزترین جزئیات آماده شده: جهشهای دور و دراز دل، آیرونی سرد، پارگی، کمال، اگزوتیسم، ماجرای بزرگ و یأس. روحت را به شیطان نخواهی فروخت، صندل به پا خودت را به درون آتشفشان اتنا نخواهی افکند، هفتمین شگفتی جهان را ویران نخواهی کرد. همهچیز آماده است تا بمیری: گلولهای که تو را با خود خواهد برد مدتهاست که قالبریزی شده، از حالا مشخص است که کدام زنانِ گریهکن در پی تابوتت روانه خواهند شد.
#مردی_که_خواب_است
#ژرژ_پرک / ناصر نبوی
@abooklover