اغمای شعر

Channel
Logo of the Telegram channel اغمای شعر
@abolfazl_radjabiPromote
251
subscribers
هدف از این رسانه بیان عارضه‌ای عمده در مطالعات و نقد ادبی ایرانی - به ویژه حوزه شعر - است. 🖋ابوالفضل رجبی (نویسنده و منتقد ادبی) تماس: ✉️ philonousi@gmail.com
✳️ ادارهٔ کلّ کتابخانه‌های عمومی استان مرکزی با همکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه اراک برگزار می‌کند:
آیین رونمایی از کتاب در کیش غمزه؛ تغزّل‌های ظهیر فاریابی

زمان: شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۱
مکان: دانشگاه اراک، دانشکدهٔ علوم انسانی، سالن دفاعیه

چشم به راهِ دوستان اراکی یا ساکن اراک هستم...

#رونمایی_کتاب
#در_کیش_غمزه
#ظهیر_فاریابی
#ابوالفضل_رجبی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر


https://t.center/abolfazl_radjabi
🔅انتشار «موکب سلطان گل» به زودی

❇️ موکب سلطان گل گزیده‌ای از غزلیات اوحدی مراغه‌ای است. این مجموعه را چند سال پیش گرد آوردم و مقدّمه‌ای بر آن افزودم. کتاب منطقاً باید همان سال‌ها منتشر می‌شد. امّا تازه هفتهٔ گذشته مجوّز نشرش را دریافت کردم.

اوحدی برخلاف آنچه مصحّحان دیوانش گفته‌اند، شاعری «درجه سوم» و حدّاکثر «در رأس شعرای اهل تصوّف» نیست! در موکب سلطان گل سعی کرده‌ام نادرستی همین تصوّرات را نشان دهم...

#ابوالفضل_رجبی
#اوحدی_مراغه_ای
#موکب_سلطان_گل
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
🔅یادداشت ایبنا (خبرگزاری کتاب ایران) راجع به کتاب «در کیش غمزه»

❇️ نگاهی به کتابی در گزینش تغزل‌های ظهیر

«در کیش غمزه» فرصتی برای مواجهه با هنر ظهیر فارغ از شخصیتش است.

در کتاب «در کیش غمزه» آنچه اهمیت دارد، هنر ظهیر فارغ از شخصیت و نحوه سلوکش است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اخیراً «در کیش غمزه» با گردآوری ابوالفضل رجبی توسط نشر بهمن برنا منتشر شده که شامل گزیده‌ای از تغزّل‌های ظهیر فاریابی است. این شاعر بزرگ قرن ششمی، همچون بسیاری از معاصرانش، به مدح و مجیزگویی برای پادشاهان و امیران شهرت دارد؛ گاه حتی او را به این دلیل که در تحسین و تمجید ممدوح، راه افراط پیموده است، سرزنش می‌کنند. همین موضوع موجب می‌شود که ذهنیت اخلاقگرای امروزین، چندان به شعر امثال ظهیر توجّهی نشان ندهد یا حتّی از آن گریزان باشد. تکیه منتقدان ظهیر، بیش از همه، بر بیتی است که در آن، مقام و مرتبۀ ممدوح را بسی بالاتر از فهم و خرد انسانی می‌انگارد:

«نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای
تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد»

او با همین تک بیت، به نمادی از خاکساری و نفی ارزش‌های انسانی بدل شده است. شاید مهم‌ترین عاملِ حذف ظهیر از حافظۀ شعری ایرانیان نیز همین باشد.

نه تنها مردمان عادی و عامی، بلکه شاعران و ادیبان بزرگ و سرشناس هم بر ظهیر تاخته‌اند، برای نمونه سعدی چنین می‌گوید:

«چه حاجت که نه کرسی آسمان
نهی زیر پای قزل ارسلان»

جامی نیز گویی این فراموشی را حق و بایسته ظهیر می‌داند:

«نیست اکنون ز چاپلوسی او
جز حدیث رکاب بوسی او»

ظهیر، برای مدح، بیش از هر قالب دیگری، قصیده را به کار می‌گیرد امّا قصاید مدح‌آمیز او، چنان‌که در سنّت شعری ما رایج است، معمولاً با ابیاتی عاشقانه یا وصف طبیعت آغاز می‌شوند. شاعر غالباً بی مقدمه به سراغ مدح نمی‌رود. «تغزّل» یعنی همین آغازِ غزل‌وار. شاید خوانندۀ امروزین، سر خم کردن در پیشگاه ارباب قدرت را اخلاقی و انسانی نداند، امّا با عشق میانۀ بدی ندارد پس می‌تواند این بخش‌های آغازین (یا چنان‌که در کتاب آمده است، «قصایدِ منهای مدح») را بخواند ولذت ببرد. ویژگی دیگر این اثر، آن است که ظهیر را همچون شاعری مستقل طرح می‌کند؛ معمولاً وقتی سخن از این سرایندۀ توانا به میان می‌آید، نسبت شعر او با دیگر شاعران و بیش از همه انوری طرح می‌شود. ظاهراً در گذشته بحث‌های فراوانی در مقایسه این دو پیش آمده است. اگرچه گاه، محققانی همچون شبلی نعمانی، رأی به برتری ظهیر داده‌اند، امروزه انوری را بسی بیشتر می‌شناسند و بزرگ می‌دارند. شاید طرح این جدال و پرداختن به آن موجب می‌شد که باز هم ظهیر در سایه انوری پنهان بماند و مجالی در ذهن مخاطب نیابد.

در این کتاب، آنچه اهمیت دارد، هنرِ ظهیر است، نه شخصیت و نحوه سلوکش؛ به همین دلیل، بر خلاف رسم رایج، شرحی مختصر یا مفصّل از زندگینامۀ شاعر نیامده، بلکه تأکید و تمرکز بر خود اشعار قرار گرفته است. به همین دلیل، خواننده از قید قضاوت‌ها و پیش‌داوری‌های اخلاقی رها می‌شود و با ظهیر، صرفاً همچون شاعر مواجه می‌شود.

زبان ظهیر در تغزل‌ها بسیار روشن و روان است؛ بر همین اساس، به‌سادگی می‌توان مفهوم و مضمون آنها را دریافت. امّا این روشنی و روانی، هیچ از کیفیت زیبایی‌شناختی کارش کم نمی‌کند. شعر ظهیر سرشار از تصاویر بدیع و خیال‌انگیز استچه از وصل بگوید، چه از هجر یا شوق، به خوبی از عهده کار برمی‌آید. در سیر باغ تغزّل‌ها، با مناظری بکر و بالنده روبه‌رو می‌شویم، چنان‌که گویی دیوان غزلسرایی قرن هشتمی را در دست گرفته‌ایم. حتّی نام کتاب نیز، کلمات آغازینِ یکی از همین ابیات است:

«در کیش غمزهٔ تو شد انداختن حرام
هر ناوکی که در دل افگار نشکند»

در مقدّمه کتاب، چندین نمونه از این ابیات بدیع و شرحشان را می‌توان یافت.

ظهیر ظاهراً در طول حیات خویش، کمتر به غزل پرداخته و حدّاکثر ده شعر در این قالب سروده است. برخی از کاتبانِ دیوان ظهیر، غزل‌های بسیاری به او نسبت داده‌اند که احتمالاً به شاعرانی اخیرتر تعلّق دارند امّا همین غزل‌ها هم عمدتاً از حیث زیبایی‌شناختی درخشان و قابل تأمّل هستند. به همین دلیل، در گزیده اشعار ظهیر، علاوه بر تغزل‌ها و سه غزل ظهیر، برخی از این غزل‌های منسوب و الحاقی نیز ذکر شده‌اند. زبان شعری این غزل‌ها متفاوت از کار ظهیر به نظر می‌رسد، امّا همان شور و حال عاشقانه در آنها موج می‌زند. دریغ است که خواننده از این آثار درخشان بی‌نصیب بماند.

https://www.ibna.ir/news/518752/

#ابوالفضل_رجبی
#در_کیش_غمزه
#ظهیر_فاریابی
#ایبنا
#خبرگزاری_کتاب_ایران
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
در کیش غمزه، اگرچه بسیار دیر، منتشر شد. کوشیده‌ام که در این کتاب، علاوه بر تغزّل‌های ظهیر فاریابی، دلایل عظمت و اهمیت کار او را نیز بیاورم. امیدوارم موانع سر راه برداشته شود و گزیدهٔ شاعران دیگر هم زودتر به بازار نشر راه یابد.

#ابوالفضل_رجبی
#در_کیش_غمزه
#ظهیر_فاریابی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅عصمت‌خوانی

❇️ شعر دهم

هر کجا قصّهٔ آن زلف دوتا می‌گذرد
سخن اوّل ز پریشانی ما می‌گذرد
می‌دهد باد صبا بوی تو آن بخت کجاست
تا شوم خاک در آن ره که صبا می‌گذرد
ای طبیب ار گذری جانب او خواهی کرد
زودتر باش که کارم ز دوا می‌گذرد
گوییا تیر تو را از طرف جان کششی‌ست
ورنه زود از هدف سینه چرا می‌گذرد
تا یکی حلقه از آن زلف سیه رفت به باد
عمر عصمت همه بر باد هوا می‌گذرد
عصمت بخارایی

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅عصمت‌خوانی

❇️ شعر نهم

چه خوش بود که میسّر شود به یاری چند
که در نشاط گذاریم روزگاری چند
امید هست که ساقی شود به روز شمار
به یک کرشمه شفیع گناهکاری چند
چه کم شود ز تو ای آفتاب عالم حسن
که سایه باز نگیری ز خاکساری چند
گرت هواست که از باغ بوی جان آید
ز زلف خویش به مستان فرست تاری چند
به روی خویش که چون زلف خویشتن بگذار
که سر نهند به پای تو بی‌قراری چند
چو لاله عصمت اگر جام می به دست آری
مدام کوش که نوشی به گلعذاری چند
عصمت بخارایی

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
به گفتهٔ ناشر، بناست همین روزها (اواسط اردیبهشت) کتاب در کیش غمزه، تغزّل‌های ظهیر فاریابی، با طرح جلدی که می‌بینید، انتشار یابد. مجوّز کتاب ماه‌ها پیش صادر شد. امّا انتشار آن، به دلایلی، تا اکنون میسّر نبود. امیدوارم قول ناشر عملی شود، وگرنه راهی دیگر پیش خواهم گرفت.

#ابوالفضل_رجبی
#در_کیش_غمزه
#ظهیر_فاریابی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅عصمت‌خوانی

❇️ شعر هشتم

منم که جوهر دل خاتم نگین من است
فروغ ملک سخن عقل خرده‌بین من است
مقرٌبان زوایای قدس را همه شب
چراغ زاویه زان آه آتشین من است
عبیر معتکفان بهشت خواهد شد
ز خاک پای تو گردی که بر جبین من است
به جای نامهٔ طاعت به حشر خواهم برد
جریده‌ای که ز وصفت در آستین من است
سرود نیم‌شب و بادهٔ سحرگاهی‌ست
که رهنمای دل و آبروی دین من است
من آن گدای توانگر دلم به دولت عشق
که پادشاه خرد بندهٔ کمین من است
کجا دگر طمع زیستن کند عصمت
که دشمنی چو فراق تو در کمین من است
عصمت بخارایی

(«کمین» در بیت هفتم، به معنی کمترین و در بیت هشتم، به معنی مخفیگاه است.)

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅عصمت‌خوانی

❇️ شعر هفتم

به زیارتی چه شود که بر سر خاک ما گذری کنی
به عنایتی چه زیان دهد که به حال ما نظری کنی
بگشا دو لعل و به خنده‌ای نمکی فشان به جراحتش
نفسی که از سر کوی دل به دیار جان سفری کنی
به امید آن خوشم این نفس که تویی طبیب شکستگان
دل خسته رو به که آورد چو تو مرهم دگری کنی
من ناتوان که به تیغ غم شده‌ام شهید وفای تو
گل معرفت بدمد گهی که به تربتم گذری کنی
شب غم رسید و چو عصمتم شده تیره دل ز ملال آن
به رخ چو خور چه شود که این شب تیره را سحری کنی
عصمت بخارایی

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
آمد بهار و خلق به گلزار می‌روند
دیوانگان به دامن کُهسار می‌روند
گل‌ها که دوش رو ننمودَندی از حجاب
امروز دسته دسته به بازار می‌روند
صائب تبریزی

سیزدهتان به شادی در☘️🍀

#ابوالفضل_رجبی
#صائب_تبریزی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅عصمت‌خوانی

❇️ شعر ششم

به ماه روزه بیمار خیالت روزه چون دارد
که هرگه بیند آن ابرو هلال عید پندارد
جگر خون گشتهٔ لعل تو را چون روزه نگشاید
که از ذکر لبت پیوسته شکّر در دهان دارد
از آن لب‌ها گشادم روزه وامروزم خراب آن
که شربت خوردگان را تشنگی بسیار می‌آرد
به خون دل طهارت کرده‌ام بگذار جانم را
که در محراب ابرویت نماز عید بگزارد
بهار عمر از سر تازه گردد باز عصمت را
چو لعلت بر کنار آب حیوان سبزه می‌کارد
عصمت بخارایی

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅عصمت‌خوانی

❇️ شعر پنجم

ای ملک ملاحت به جمال تو مباهی
در عالم جان حسن تو را منصب شاهی
ذرّات جهان محو در انوار رخ توست
اینک ز تو دعویّ و ز خورشید گواهی
از عقل کسی وصف جمال تو نپرسد
معدود چه داند صفت نامتناهی
دیوانه و مستیم از آن دم که جمالت
دیدیم در آیینهٔ انوار الهی
نقّاش قضا بسته ز رنگ رخ و زلفت
در دیدهٔ جان نقش سپیدیّ و سیاهی
ارواح قدُس با همه پاکیّ و لطافت
ماهیّت حسن تو ندانند کماهی
گر تاج نهی بر سر و گر تیغ برانی
میل دل عصمت چه بود هرچه تو خواهی
عصمت بخارایی

(معنی «مُباهی» در بیت نخست، نازنده و مفتخر است. «کماهی» در بیت ششم نیز، یعنی چنان‌که هست.)

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
در این دو روزه که باغ از بنفشه بارور است
به عیش کوش که بنیاد عمر بر گذر است
دهان به روزه مکن خشک و بزم عیش آرای
کنون که از می گلگون لب پیاله تر است
عصمت بخارایی

نوروزتان پیشاپیش، پدرام و پر روزی🥂

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅عصمت‌خوانی

❇️ شعر چهارم

کنون که باد صبا مشک بار می‌گذرد
دریغ عمر که بی زلف یار می‌گذرد
به عیش کوش که تا چشم می‌زنی بر هم
خزان همی رسد و نوبهار می‌گذرد
زمانه می‌شکند خار غصّه در جگرم
دمی که بی رخ آن گلعذار می‌گذرد
ز پرتو رخ او یاد می‌دهد دل را
چو باد بر طرف لاله زار می‌گذرد
بر آن زمین تن عصمت غبار خواهد شد
که نعل مرکب آن شهسوار می‌گذرد
عصمت بخارایی

(در بیت نخست، جای «زلف یار»، «روی یار» هم ثبت شده است.)

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
آن آتشم که تیره نگردم ز دود خویش
مانند شعله تافته‌ام بر وجود خویش
چون چوب خشک بر سر آتش نشسته‌ام
دارم دماغ خویش معطّر ز عود خویش
شانی تکلّو

چهارشنبهٔ آخر سالتان، سرشار از سور و سرور🔥🔥

#ابوالفضل_رجبی
#شانی_تکلو
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر
...

https://t.center/abolfazl_radjabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅عصمت‌خوانی

❇️ شعر سوم

در هر کجا طلوع کند آفتاب عشق
ظاهر شود ز پرتو هر ذرّه تاب عشق
مست آن‌چنان شود که نیاید دگر به هوش
یک جرعه هر که نوش کند از شراب عشق
اسرار وحدت از دل دیوانگان طلب
زیرا دبیر عقل نداند کتاب عشق
مجروح سینه‌ای که در او نیست داغ یار
مهجور کشوری که نباشد خراب عشق
دولت ز عشق جوی چو عصمت که گنج دوست
رخ در کشیده است به زیر نقاب عشق
عصمت بخارایی

(به جای «پرتو»، در بیت نخست، «باطن» هم آورده‌اند که بی‌مناسبت نیست.
مصراع اوّلِ بیت تخلّص نیز چنین بدیلی دارد:
«عصمت غلام عشق شو ار طالبی که دوست»)

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅عصمت‌خوانی

❇️ شعر دوم

کلک قضا چو صورت آن ماهرو کشید
خورشید سر به جَیب خجالت فرو کشید
نقّاش صنع کرد به اوّل ز مو قلم
وانگه نمونهٔ دهن تنگ او کشید
نقش میان اوست که باریک‌بینِ وهم
بر صفحهٔ خیال به یک تار مو کشید
از تیغش ار نبود چو من خسته آفتاب
صبح از چه وجه پردهٔ خون پیش رو کشید
عصمت به گریه از پی جولان توسنش
از خون بساط لعل بر آن خاک کو کشید
عصمت بخارایی

#ابوالفضل_رجبی
#عصمت_بخارایی
#حافظ_پادشاه_عریان_شعر
#اغمای_شعر

https://t.center/abolfazl_radjabi
Telegram Center
Telegram Center
Channel